خلاصه ماشینی:
"نمازی رکعتش کوتاه، وردش خون اذانم بانک شلیکم که از گلدسته سنگر سکوت خسته شب را به آتش میزند برهم نمازم جنگ و تکبیرم صدای تیر رکوعم، انحنای قامتم در پشت سنگرها سجودم سینه خیز سینه کوه است سلام آخرم دراین نماز خون تن سوراخ سوراخ و کثیف چند صهیونیست جوانی از فلسطینم به مادرهای بیفرزند به قلبقهرمانهای اسیر بند به ایمان می خورم سوگند که بهر انتقام خون یاران شهیدم لحظهای از پای ننشینم کجا من میتوانم قتل عام «دیریاسین» را ز خاطر دور بنمایم؟ و صدها قتل عام وغارت و تاراج در «صبرا»، «شتیلا»، «غزه»، «رام الله»، چه سان گردد فراموشم؟ کنون، خون فلسطین، شور ایمان، روح قرآن در رگم جاری است من از این خاک خونین، بوتههای کینه میچینم دلیری از دیار صبر و ایمانم جوانی از فلسطینم."