چکیده:
پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی-تحلیلی به بررسی فصل دوم از کتاب «جامعۀ کاریزماتی: هویّت شیعه در صدر اسلام» و نقد روش مؤلفش، ماریا دکاک در فهم حدیث غدیر میپردازد. روش فهم وی دارای برخی نقاط قوت مانند اهتمام بر استفاده از منابع معتبر فریقین در فهم حدیث غدیر، دقّت در مؤلف کتاب الولایه، تأکید بر حفظ یکپارچگی متن حدیث غدیر، عنایت برنقش اقتضائات اجتماعی و مذهبی در نقل روایات و تحلیل عقلی در ردّ معنای محبّت برای مولی است. البته نقاط ضعفی نیز وجود دارد؛ مانند منحصر کردن ناقلان و راویان حدیث غدیر به افراد مدنی، عدم عنایت بر نقش ضابط بودن در پذیرش حدیث، تأکید بر جعلی بودن احادیث حاوی نام امامان (ع) و اشتباه در اعلام سبب صدور حدیث غدیرخم. تحلیل آسیبهای روش فهم دکاک بیانگر فهم نادقیق وی از حدیث غدیر است که بیتأثیر از نظرات اهل سنّت که در فضای علمی خاورشناسان منتشر شده، نیست.
The present study, adopting a descriptive-analytical approach, looks at the second chapter of the book “The Charismatic Community: Shi’ite Identity in Early Islam”, and criticizes the methodology of its author, Maria Dakake, in understanding the hadith of Ghadir. Her method of understanding has some strengths, including the effort to use reliable sources of the two sects in understanding the hadith of Ghadir, the attention given to the author of the book Al-Walaya, the emphasis on maintaining the integrity of the text of Ghadir hadith, the consideration of the role of social and religious requirements in quoting the narratives, and rational analysis in rejecting the meaning of love for Imam Ali (as). However, there are some weaknesses too, such as limiting the narrators of the hadith of Ghadir to civil people, lack of attention to the role of being executive in accepting the hadith, emphasis on the falsity of the hadiths containing the names of the Imams (as), and mistake in declaring the reason for issuing the hadith of Ghadir Khumm. The analysis of the drawbacks of Dakake’s method of understanding indicates her inaccurate understanding of the hadith of Ghadir, which is not unaffected by Sunni views disseminated in the scientific space of orientalists.
خلاصه ماشینی:
١. ٤ نقش تواتر حديث در پذيرش آن دکاک ضمن بررسي برخي از نکات سلبي مانند شيعي بودن منشأ حديث غدير بـه دليـل فقـدان آن در آثـار معتبـر اهـل سـّنت و نامناسـب بـودن پوشـش آن در آثـار اوّليـۀ تـاريخ شيعه (٣٥ :٢٠٠٧ ,Dakake)، به اين نکته اشاره ميکند برغم آنکه معنا و اهميّـت حـديث غـدير بطور قابل توجّهي از منظر شيعه و اهل سّنت متفاوت است ، اما بطور گستردهاي توسّـط هـر دو گروه به عنوان حديثي معتبر، پذيرفته شده است (Ibid: p٣٤).
اين نظر بيانگر آن است کـه علّـت عـدم عنايـت لازم بـه حـديث غدير توسط مورخاني مانند طبري، ابن سـعد، مسـعودي و يعقـوبي، تبعّيـت آنهـا از فضـاي اجتماعي و مذهبي بود که حکومت عباسي عليه فضايل حضرت علي (ع ) ايجـاد کـرده بـود.
١. ٤ انصراف مفهوم ولايت حضرت علي (ع ) از حـديث غـدير بـه منـابع متـأخر صوفيان دکاک ضمن تأکيد بر شهرت حديث غدير در مجموع منابع اوّليـۀ شـيعه و اهـل سـّنت ، تصريح دارد که ايجاد يک ارتباط منحصر به فرد ميان مفهوم ولايت و حضرت علي (ع ) يـک بازي استادانهاي است که در منابع متأخّر صوفي شـيعي منتقـل شـده اسـت ( :٢٠٠٧ ,Dakake ٤٧).
بهانۀ آنها، عدم رعايت عدالت در تقسيم غنايم توسّط حضرت علـي (ع ) بـود و پيامبر(ص ) نيز به منظور پايان دادن به تمامي اين اّتهامها، حديث غدير را بيان فرمود کـه ايـن امر در عموم منابع اهل سّنت در مقام بيان سبب صدور حديث غـدير آمـده اسـت ( ,Dakake ٣٨ :٢٠٠٧).