خلاصه ماشینی:
فرض اولیه نویسندگان کتاب این است که در حالت طبیعی،شهروندان تنها متعلق به یک دولت-ملت میباشند و دولت-ملت نیز تمامی افرادی را که در قلمرو سرزمینی آن زندگی میکنند،تحت پوشش قرار میدهد.
اما در وضعیت عینی،درجه تعلق و کم و کیف حقوق شهروندان به علت عدم تجانس جمعیتی متفاوت است و جمعیت همخون غالب،بیشترین بهرهها از حقوق شهروندی در دولت- ملتها را به خود اختصاص میدهد.
اما پرسش اساسی این است که امروز و در عصر جهانی شدن که شاهد انبوه مهاجرتها(خصوصا به سمت کشورهای توسعهیافته)و متکثر شدن جمعیت کشورها هستیم،چه راهحلهایی برای حل معضل تبعیض شهروندی پیش روی سیاستگذاران وجود دارد؟اتحادیه اروپا،استرالیا و ایالات متحده،از مواردی هستند که در جهت حل و فصل معضل مزبور به راهحلهای نسبتا موفقی رسیدهاند.
استدلال کاستلز و دیویدسون این است که شهروندی نوع کلاسیک که براساس پیوند تاریخی و مستحکم دولت و ملت قرار داشت،در عصر جهانی شدن با چالش مواجه شده است.
در فصل اول کتاب،مسأله«بحران شهروندی»در عصر جهانی شدن به طور مشخص مورد بررسی قرار گرفته است.
ب. نقد و بررسی کتاب به رغم نکات ارزندهای که نویسندگان کتاب در باب تعلق شهروندی و تحولات آن در بستر جهانی شدن مطرح نمودهاند،به نظر میرسد اثر آنها دارای چند اشکال شکلی و محتوایی است.
در حالیکه کتاب به مناطقی چون اتحادیه اروپا،کانادا و استرالیا محدود است،لحن نویسندگان در برخی مباحث(مثل پیشگفتار)به گونهای است که گویی بحث تحول الگوی شهروندی به کل جهان مربوط است؛ 3.