خلاصه ماشینی:
"سپس سهیلا عبد الحسینی به عنوان نخستین منتقد،نام اثر را یادآور شعری مربوط به یکی از شاعرهای قبل از انقلاب دانست که به خاموش بودن چراغهای رابطه اشاره دارد و افزود:به نظر میرسد این نام شعر بر همین باشد که در داستان،کلاریس، رابطهاش با شوهرش به واسطه حضور میل در زندگی آنان،دچار آشفتگی شده است.
احمد شاکری،در بخشی از نقد خود گفت:من درپی کشف علت گزینش این کتاب از سوی بنیاد گلشیری و مؤسسه پکا، به عنوان رمان سال 80 و برگزیده جایزه مهرگان ادب بودم و با دقت در اجزای آن جستجو کردم که مواردی را در معرض داوری دوستان قرار میدهم.
او با پرسش از شرکتکنندگان،گفت: داستانی که قصه آن را نمیتوان بهطور فشرده بیان کرد،چرا نام رمان را بر آن بگذاریم؟اثری که گره اصلی آن مورد اختلاف اهل فن است و دوستان در کم علاقگی و یا عاشق بودن کلاریس نسبت به امیل به نتیجه نرسیدهاند،دارای چه شخصیتپردازی موفقی است؟عدم تعادل این رمان در کجاست؛و این همه اشخاصی که میآیند و میروند،چه نسبتی با مشکل اصلی رمان دارند؟ باید بگویم این رمان،فاقد پیرنگ محکم و وحدت هنریست و من نمیدانم واقعا در میان ارامنه،چنین روابط آشفتهای،چه توجیه دینی و انسانی دارد.
طرح باید 2lعمق نداشتن رمان و سطحی و قابل دسترس بودن شخصیتها حکایت از تکلایهای بودن آن دارد که البته این مؤلفهء رمانهای تفریحی است.
زهره یزدانپناه،با محوربندی رئوسی از درونمایه اثر،انتخاب این رمان را به عنوان کتاب سال 80 از سوی بنیاد گلشیری باند پکا و مهرگان ادب،جهتدار،و لجبازی با ارزشهای جامعه ارزیابی کرد و به بیان آن محورها پرداخت: 1-تبلیغ فرهنگ غربی،در پس رفتار خانوادههای ارمنی."