خلاصه ماشینی:
"از میان این چهارتن،ملکم به علت مدت بیشتری که در فرنگ بود با تمدن فرنگ آشنا شد اما سه نفر دیگر از طریق زبان روسی و ترکی با ادبیات فرنگ آشنا شدند.
ضمن اینکه هیچ کدام از این چهارتن آشنایی عمیقی با ادبیات فارسی و فرنگی نداشتند بنابراین نظریاتشان سطحی است.
نخستین نماینده مهم این تفکر-که از قبل از دورهء مشروطه آغاز شده بود-تقیزاده است.
هاضمه فراخ هنر،تعدد و تکثر شاخهها،سبکها و آثار هنری باعث میشود،هر تعریف یا وجهی که برای اشتراک آنها بکار رود،با موارد نقضی ناکارآمد گردد تا جایی که هنر به لفظ مشترکی میان معانی متعدد بدل گشته است.
مقاله با مستعد خواندن فلسفه هایدگر برای دینی شدن و اشاره به اندیشمندان داخلیای که سعی کردهاند مفاهیم عرفانی و اسلامی را با فلسفه هایدگر تبیین کنند،به نقد این رویکرد میپردازد.
مقاله در کنکاش برای پاسخگویی به این پرسش که ملاک دینی شدن علوم و امور چیست،چهار دیدگاه را طرح میسازد: در دیدگاه اول،هر دانش یا واقعیتی که در میان جامعه دینداران متولد میشود متصف به وصف دینی میشود.
در دیدگاه دوم اگر اسلام درباره آن موضوع-اثر هنری-اصالتا 1lفارسی در زمان رضاشاه عرصهء سیاستورزی قرار گرفت و حاصل آن تشکیل فرهنگستان زبان فارسی بود.
در این دیدگاه علوم یا مستقلا هدف هستند در اسلام و یا هدف نیستند و وسیلهای برای تأمین اهداف دیگر قرار میگیرند.
شهید مطهری علمی که اصالتا هدف قرار میگیرد را واجب و علوم و سیلهای را به عنوان مقدمه واجب،واجب میداند و این خود در تأیید این نکته است که علمی اسلامی است که اسلام در مورد آن نظر مساعد داشته باشد."