خلاصه ماشینی:
"به همین دلیل،یکی از آنها جعبه را باز کرد و متوجه شد داخل آن خاکستر یک جسد ریخته شده است.
این دو زن کولی،در روز روشن،با بستن راه بر«گلینا باگودینا»و با اعلام اینکه طلسم شده است،از او خواستند تمام موجودی کیف خود را به آنها بدهد.
کولیها پس از دریافت بیست هزار روبل و اعتراف زن سادهلوح به احساس آرامش کردن،از او خواستند تا برای احساس خوشبختی،تمام موجودی نقدی داخل منزلش را به آنها بدهد.
این دو زن کولی،به زن مالباخته اعلام کردند که گناه صاحبان قبلی پولها بر روی آنها مانده است،و در صورتی که این پولهارا به کولیها بدهد،تمام مشکلات روحی او برطرف میشود.
این کارمند بانک،با انتقال دو زن به منزل خود،دو میلیون و صد هزار روبلی را که برای خرید آپارتمان در منزلش نگهداری میکرد با آنها تحویل داد،و دقایقی پس از فرار کولیها،به اشتباه خود پی برد."