خلاصه ماشینی:
"این سیر که از خلق نمونهای جزئی آغاز میگرددو به ساحت علم میانجامد به هر هنری قابل تعمیم است،زیرا بخشی از هنر را که میتوان در آن به مدد استقراء به قوانین تکرارپذیر دست یافت باید در ساحت علم بررسی کرد.
گرچه در این مقوله عدهای راه افراط پیمودهاند و هنر را سراسر از مقوله علم دانستهاند و گمان بردهاند ازاینرو میتوان با تعلیم و آموزش به تولید هنرمند و خلق آثار هنری نایل شد و از سوی دیگر،در دیدگاهی که راه تفریط را برگزیده،با کسانی مواجه میشویم که ساحت هنر را برای هر انگی که نشان از علم بودن آن داشته باشد میدانند.
چنانکه ملکه هنر در شخص هنرمند زمانی شکل میگیرد که مصادیق متفاوتی از جنس هنر را دیده باشد و کلیاتی از آنها را به صورت برداشتی انتزاعی در خود درونی کند با ورود هنرمند به ساحت علم،اتفاق میمون دیگری رخ میدهد،و آن اینکه میتوان از موضوع آن علم سخن راند و آن را در حد نه ذاتیاتش،بلکه عوارضش تعریف کرد."