خلاصه ماشینی:
"از آنجا که در داستان کوتاه فرصت چندانی برای پرداخت شخصیتها نیست،به نظر میرسد کاستن از تعداد شخصیتها و همچنین تعریف کارکرد شخصیت اصلی در داستان و اینکه او یک راوی صرف است یا نقشی در داستان دارد،از اهمیت خاصی برخوردار است.
آیا حادثهای که قصهء داستان امانت را تشکیل داده است آنقدرها اهمیت دارد که پس از وارد شدن به خانه، از دیگران بخواهید دست از کار بکشند و به ماجرای پیشآمده برای شما گوش دهند؟ بدیهی است که اینگونه نیست.
مثلا فرض کنید این کتاب را راوی داستان شما از یکی از اساتیدش در دانشگاه قرض گرفته است که بسیار نسبتبه کتابهایش حساس است.
راوی این داستان تعریف میکند که چگونه در شبی بارانی،فردی که بعدها دیوانه نامیده شده در زیر باران برخلاف مردم رفتار میکرده،قدم میزده و آواز میخوانده و مردم،هیچیک به او کمک نکردند.
یعنی راوی آنچه که دیده را برای مخاطب روایت میکند اما درحقیقت شخصیت اصلی داستان،آن دیوانهای است که قرار است دنبالش کنیم."