خلاصه ماشینی:
"از یک طرف هم باید دنبال پوران بروم و با او صحبت کنم و ببینم آخر چرا چند روز است جوابم را نمیدهد.
شاید بتوانم پوران را بخندانم و از این همه بیمحلی،نجات پیدا کنم.
از صدای بوق ممتد اتومبیلهای دیگر میفهمم که دوباره پوران خانم،حق تقدم را به خود داده و صدای اعتراضکنندگان را بلند کرده است.
-چی کار میکنی غزل؟ غزل به پوران نگاه میکند و میگوید: -چقدر دیر کردی مامان؟ -مهندس میخواست درباره کارخونه گزارش بده.
پیش خودم میگویم:«آره جون خودت،گزارشش درباره کارخونه بود یا درباره من؟» پوران در حالی که به آلبوم نگاه میکند میگوید:«حالا چی کار میکردی؟» هیچی،آقای خموش میخواد یه گزارش درباره کارخونه تهیه کنه.
همین که جلو در دستشویی انداخته؟ میدانم پوران از کدام عکس صحبت میکند.
همان طور که بیرون را نگاه میکند،میگوید:«تازه بابات فکر میکرد اگه یه روز نباشه چرخهای کارخونه دیگه نمیچرخه و اقتصاد مملکت فلج میشه."