خلاصه ماشینی:
"از اینرو،میتوان مدعی بود که نویسندگان رئالیست بنمایه مباحث روانشناختی و جامعهشناسی را در داستانهای خود درشتنمایی میکنند تا در این رهگذر نخست به ماهیت درونی افراد رخنه کنند،سپس بافت اجتماعی و مسائل مختلف پیرامون جامعه را در داستانهایشان حلاجی کنند.
در طرح مباحث روانشناختی معمولا فعل و انفعالات ضمیر خودآگاه و جریان سیال ذهن بیش از سایر موارد(تصویرتصویر) مورد استفاده نویسندگان رئال قرار میگیرد در چنین حالتی گاه تفکرات زاید و گنگ به همراه اعمالی که ظاهرا بیمعناست،اما دارای زیرساخت درونی و باطنی افراد است ظهور میکنند.
البته در اینگونه آثار هم برخی ابعاد شخصیتی افراد مطرح میشود؛اما آنچنان که در داستانهای رئالیستی مرسوم است به ماهیت درونی افراد توجهی نمی شود و بیشتر عنصر حادثه و کنش درشتنمایی میشود.
به هیمن دلیل، بازآفرینی شخصیتهای داستانی و شناخت ماهیت درونی انسانها برای نویسندگان رئال کاری بس مشکل و گاه ناممکن به نظر میرسد و دقیقا به هیمن دلیل است که برخی منتقدان آثار رئالیسم به چنین آثاری خرده میگیرند."