خلاصه ماشینی:
"با این اوصاف،چگونه باید انتظار پیدایش مخاطبان هنر را در جامعه وجود ندارد؟از سوی دیگر،دانشآموزانی که قرار است بعدها وارد دانشگاه هنر شوند،با چه پایه و میزان اطلاعات هنری وارد دانشگاه خواهند شد؟ ما همواره یک قسمت از چرخهی حرکت هنر را که مخاطب اثر هنری است، نادیده میگیریم یکی از راهحلهای مشکلات و معضلات پیش روی آموزش هنر به وجود آوردن شرایطی است که بر اساس آن امکان استفاده از ابزارهای گوناگون آموزشی به صورت یکنواخت و یکسان برای همگان میسر شود.
بحث آموزش هنر را میتوان از دو زاویه مورد بررسی قرار داد:اول آموزش هنر با تکیه بر انتقال مهارتها،تواناییها و تکنیکها و دوم بسترسازی برای پرورش خلاقیتها و امکان شکوفایی آنها دانشجویانی هم که بر این اساس مورد بررسی قرار گرفتهاند،عقیده داشتهاند که در دوران تحصیل در دانشگاه، دستاورد خاصلی در زمینهی درک هنری و شکوفایی خلاقیتشان نداشته و حتی در بسیاری مواقع عنوان شده است که در این زمینه دچار پس روی نیز شدهاند و تنها اندکی از آنها از لحاظ تکنیک،آن هم نه زیاد،پیشرفتهایی کردهاند.
درست است که افزایش تعداد دانشآموختگان رشتههای هنر و صنایع دستی برای ما جذابیت دارد،اما آیا کیفیت کاری آنها نیز به همین میزان جذاب است؟به طور مثال،در عرصهی گرافیک،چند تصویرساز قابل توجه پرورش یافتهاند که دارای سبک خاص باشند؟آیا ما کسانی را میخواهیم که صرفا مقلد باشند و در نهایت در مرتبهای پایینتر از استاد خود قرار بگیرند؟اگر آموزش هنر به گونهای باشد که هنرجویان ما در یک مدت زمان خاص به سطح استاد نرسند و پس از آن خود صاحب سبکی خاص و تازه نشوند،موفق نبودهایم."