چکیده:
داعش به عنوان نمایشی نو از بنیادگرایی اسلامی افراطی، جنایات بسیاری را در مناطق مختلف به بهانهی احیای خلافت اسلامی مرتکب شده و به عنوان یک بازیگر موثر در روابط بینالملل، نقش فزایندهای را در معادلات بینالمللی کنونی ایفا کرده است. هدف پژوهش، بررسی عوامل داخلی و خارجی ظهور داعش است. فرضیه ی پژوهش این است که داعش یک گروه خشونتزای سیاسی حاصل از عوامل داخلی (نارضایتیهای سیاسی و اجتماعی یا نبود دمکراسی) است که توسط عوامل خارجی (قدرت بزرگ امریکا) تقویت شده است. نوع پژوهش حاضر، توصیفی-تحلیلی میباشد. یافتههای پژوهش نشان میدهد منطقهی خاورمیانه دارای اعتبارات مهمی همچون نیروی انسانی، تمدن اسلامی، موقعیت ژئوپلتیک و منابع طبیعی است که دول منطقه نتوانستهاند این اعتبارات را مدیریت کنند و تنها از منابع طبیعی در این منطقه استفاده کردهاند که این خود اقتدارگرایی دولتها در خاورمیانه را نهادینه کرده و نهایتا نبود دمکراسی و توسعه نامتوازن اقتصادی را به دنبال داشته و این موجب محرومیت ذهنی و عینی نیروی انسانی در ابعاد مختلف و در نهایت نارضایتی و تولید، حمایت، تقویت و هدایت داعش شده است. ما، برای رسیدن به این یافتهها، از ترکیب سه نظریه «محرومیت نسبی»، «دولت-ملتسازی ناقص»؛ «برخورد تمدنها» و معرفی چارچوب مفهومی نوین «اعتبار؛ اعتماد؛ تعامل» استفاده کردهایم.
خلاصه ماشینی:
یافتههای پژوهش نشان میدهد منطقهی خاورمیانه دارای اعتبارات مهمی همچون نیروی انسانی، تمدن اسلامی، موقعیت ژئوپلتیک و منابع طبیعی است که دول منطقه نتوانستهاند این اعتبارات را مدیریت کنند و تنها از منابع طبیعی در این منطقه استفاده کردهاند که این خود اقتدارگرایی دولتها در خاورمیانه را نهادینه کرده و نهایتا نبود دمکراسی و توسعه نامتوازن اقتصادی را به دنبال داشته و این موجب محرومیت ذهنی و عینی نیروی انسانی در ابعاد مختلف و در نهایت نارضایتی و تولید، حمایت، تقویت و هدایت داعش شده است.
همچنین در بحث جامعهشناسی بیشتر اندیشمندان آن این پدیده را بیشتر با نظریه محرومیت نسبی تدگر در کشورهای مختلف خاورمیانه مورد بررسی قرار دادهاند و در نظر علوم سیاسی بیشتر بر فرهنگ سیاسی و تقابل اندیشههای اسلامی و مدرن را عامل ایجاد آن دیدهاند که هر کدام در نوع و نگاه خود به طور کامل نتوانستهاند به تمام عوامل تاثیرگذار بر بهوجود آمدن داعش در منطقه خاورمیانه اشاره کنند و به طور کامل آن ریشهیابی کنند.
به تعبیر دیگر، این مقاله با استفاده از اخذ نیروی انسانی محروم؛ دولت اقتدارگرا و رانتی و سازهسازی تمدن اسلامی به ترتیب از نظریات «محرومیت نسبی»؛ «دولت-ملتسازی ناقص»؛ و «برخوردتمدن»ها هانتینگتون، چارچوب مفهومی «اعتبار؛ اعتماد؛ تعامل»، را به مثابه ابزار و مدلی نوین برای تحلیل چرایی ظهور داعش در منطقه ارائه میکند.
Denoeux, Guilain (2002) “The Forgotten Swamp: Navigating Political Islam,” Middle East Policy: 56-8115 65.
Zeidan, David(2001),” The Islamic Fundamentalist Veiw Of Life as a perennial Battle’’, Middle East Review of International Affairs, Vol. 5, No. 4,December 76.