خلاصه ماشینی:
آه همیشه بغضی در گلوی تو بود همیشه***ای موج گمشده چندان شتابناک با چارق و عصا بجستجوی تو بودم که خویش را در لابلای حادثه گم کردم در جستجوی تو چندان زمان گذشت که در پشت آینه دیدم که من آه من روحی شبانه در گذر از کوچههای صبح***آن روز در تمام جزیره بهار بود و لالهها از شکاف زمینهای شور آشفته سر زدند سیمرغ در آسمان چشم تو تابید تو کادر ابتدای حنجرهات میخواند در امتداد دستهای تو باران بود آن روز در تمام جزیره بهار شد و تو تمام کودکی خود را با بوی تند ماهی و خرما در اضطراب و حادثه نوشیدی آن روز ما در تمام صاعقه رقصیدیم آن روز ما در دیدگان سرخ تو روئیدیم آن روز در دستهای تو برگ و تفنگ بود***ای موج گمشده دریا هنوز میگرید...