چکیده:
مقاله حاضر به بررسی ارتباط میان دو حوزه اخلاق و فقه در آیات طلاق پرداختهاست که این مهم با بررسی آیات و منابع تفسیری و کتابهای حقوق خانواده صورت پذیرفت. در بحث انواع ارتباط فقه و اخلاق، این تحقیق به تأثیر قابل توجه اخلاق درمسائل فقهی و به صورت خاص در مسائل نظام خانواده و معضل اجتماعی طلاق دست یافتهاست. با این ساختار که با بررسی آیات مربوطه، اصول اخلاقی مشترک همسران و اصول اخلاقی مختص مردان از آیات مورد بحث استنباط شد، این اصول بیانگر این نکته کلیدی است که چون در اسلام حق طلاق به مردان داده شده، وظایف اخلاقی آنان در حفظ کانون خانواده نسبت به زنان سنگینتر است ولی با این حال زنان هم نسبت به مسئولیت حفظ و جلوگیری از فروپاشی نظام خانواده وظایف سنگین خود را دارند. در تمام اصول مورد بحث به عنوان مهمترین یافته تحقیق، ارتباط اخلاق و فقه و تأثیری که اخلاق در گستره فقه دارد کاملا مشهود و محسوس است، که در حقیقت این مهمترین راه در ثبات و استحکام اخلاقی فردی و خانوادگی حتی در گیر و دار طلاق میباشد.
The present article examines the relationship between the two fields of ethics and jurisprudence in the verses of divorce, which was done by examining the verses and interpretive sources and family law books. In discussing the types of relationship between jurisprudence and ethics, this research has achieved a significant effect of ethics in jurisprudential issues and in particular in the issues of the family system and the social problem of divorce. With this structure, by examining the relevant verses, the common moral principles of wives, and the moral principles specific to men were inferred from the verses in question. These principles show the key point that because men are given the right to divorce in Islam, their moral duties in maintaining the family unit are heavier than those of women, yet women also have a heavy responsibility to maintain and prevent the collapse of the family system. In all the principles discussed as the most important research findings, the relationship between ethics and jurisprudence and the effect that ethics has on the scope of jurisprudence is quite evident and tangible, which is the most important way to stability and moral strength of individuals and families. Even if the family is engaged in divorce.
خلاصه ماشینی:
ک؛ سالاري فر، ١٣٨٤: ١٦٣) چون جدايي به عنوان آخرين راه زندگي زناشويي در نظر گرفته شده است و همسران را با چالش هايي مواجه ميکند خداوند حتي بعد اجراي صيغه طلاق نيز زمينه را براي ادامه زندگي مشترک فراهم ميکند.
نکتۀ قابل ملاحظه اين است که اگر اختلافات زن و شوهر سطحي و کم عمق باشد و به حد تنفر شديد روحي نرسيده باشد قهري است که در عرض سه ماه و اندي که زن و شوهر، شب و روز در يک محل سکونت دارند و همواره با يکديگر در تماس هستند تمام آنها از بين رفته مبدل به صلح و صفا و آشتي مي گردد به خصوص که رجوع مرد در مدت عده خيلي سهل و آسان بوده با هر گونه بهره جوئي و حتي با اظهار تمايل از جانب شوهر به زن تحقق پيدا مي کند و زن نيز چون از رفتن بيرون از خانه جز براي موارد ضروري منع شده است طبعا در اين مدت محدوديتي پيدا مي کند و همين امر نيز زمينه بسيار مساعدي براي سازش زن با شوهرش به وجود مي آورد مخصوصا با توجه به اينکه مطابق روايات زياد معتبري براي زن در مدت طلاق رجعي جلب محبت شوهر با انواع مختلف و به طرق گوناگون مثل زينت کردن و به سر و وضع خود رسيدن و خويش را در اخ يار شوهر گذاشتن و نظائر آن نه تنها مانعي ندارد بلکه مستحب نيز مي باشد زيرا اين کار مسلماًدر ايجاد صميميت بين زن و شوهر و اعاده زندگي مشترک آن دو تأثير بسزايي دارد (ر.