خلاصه ماشینی:
"2 و باز اگر کسی دلیلی دارد که در p شک و تردید کند (یا, از این بهتر, می داند که p صادق نیست) و با این همه, صادقانه و نه از روی طعنه, اصرار می ورزد که (او (در آن جا) از p خبر دارد) چه چیز دیگری می توانیم بگوییم به جز این که (یا شما معنای کلمه (خبر داشتن) (دانستن) را نمی دانید و از روی بی اطلاعی آن را نادرست استعمال می کنید; یا شما این کلمه را به نحو خاص خودتان استعمال می کنید که من مایلم شما درباره این استعمال توضیح بدهید و برای توجیه آن تلاش کنید)؟ ییادداشت ها: (1) مناسب است که مثال اصلی مان را در این جا بر قطعه ای از اخلاق نیکوماخوسی استوار کنیم, چرا که بیشتر اندیشه های تازه[4] فلسفه آکسفورد از زمان جنگ (مثلا آستین(Austin), هارت(Hart), هر(Hare) و اورمسن(Urmson)) در این کتاب خیس خورده اند و میان آثار آنان و اخلاق نیکوماخوسی شباهت زیادی وجود دارد.
لیکن حرف های درست و نادرست درباره غایات پنهانی یا نهایی هرچه باشند, و آداب داوری[32] هر چه باشند, معلوم می شود که مشاجرات در باب این موضوعات در این جا عمدتا غیر ضروری اند, زیرا در مقام ایضاح موارد استفاده متعارف (در مقابل موارد استفاده نادرست مشکوک فلاسفه) بخشی از طیف نسبتا محدود کلمات که مشاجرات ما غالبا پیرامون آنها دور می زند,40 مشاهده شده است که ابزار مفهومی ای که زبان متعارف (در این جا علی الخصوص در مقابل زبانی فنی) فراهم می آورد به نحو چشمگیری غنی و دقیق است; و حتی معماهای سنتی را نمی توان بدون ایضاح نه تنها گزیده ای از مفاهیم سابقا رایج, بلکه همه طفیلی های منطقی فراموش شده آنها به طور تام و تمام حل و فصل کرد."