خلاصه ماشینی:
"اطلاعات، ش 23462، 17/7/84 اندیشمندان بزرگ اسلامی از مکاتب مختلف در پرتو قرآن و احادیث سعی در ارائه تعریفی از حکمت و فلسفه کردهاند که این چیزی بوده که از دنیای غرب در قرن دوم و سوم وارد دنیای اسلام شده است.
اسماعیلی و هرمسی ـ فیثاغوری که در تکامل فلسفه مشاء نقش مهمی داشتهاند در تعریفی که ارائه کردهاند از فلسفه تأکید بیشتری نسبت به مشائین بر رابطه بین جنبه نظری و بعد عملی فلسفه و جنبه نظری و بعد نظری کردهاند که این در اندیشه سهروردی بیشتر ظهور پیدا کرده و دیگر در این دوران حکیم صرفا کسی که از مفاهیم ذهنی بهطور هوشمندانه بتواند بحث کند نبوده، بلکه کسی بود که بتواند بر طبق حکمی که بدان معرفت دارد، زندگی کند.
این تلقی از فلسفه که با سرشت اشیا سر و کار دارد و شناخت را با تکامل وجود شخص پیوند میدهد از گذشته تا به امروز در آثار اندیشمندانی مانند اعصار، آشتیانی، الاهی قمشهای و طباطبایی دیدده میشود."