چکیده:
پس از فراگیرشدن دین مبین اسلام و تأثیر آن بر فرهنگ و تمدن ساکنان شهرها، سکونتگاهها و محیطهای ساختهشدهای در سرتاسر سرزمینهای اسلامی به منصۀ ظهور رسید که امروزه از آنها با عنوان «شهر و شهرسازی اسلامی» یاد میشود. شهر اسلامی دارای صفات و ویژگیهای مختلفی در ابعاد کالبدی، اجتماعی، مدیریتی، سیاسی و فرهنگی است که در مطالعات و بررسیهای گوناگون به آنها اشاره شده است. با ظهور مدرنیسم و فراگیرشدن آن در سراسر جهان و بهویژه کشورهای اسلامی درحالتوسعه، تقلید و توسعۀ برونزا در این شهرها باعث ایجاد ناپایداری در محیطهای شهری این سرزمینها شده است. با مطرح شدن نظریۀ توسعۀ پایدار در اواخر قرن بیستم و درپی آن شهرهای پایدار، جنبههای اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی و کالبدی منتج از آنها، بهطور جدی در معماری و شهرسازی معاصر مورد توجه قرار گرفته است. سؤال اصلی تحقیق این است که مبانی توسعۀ پایدار شهری، بهویژه در ابعاد اجتماعی و کالبدی، از چه پارادایم فکری نشئت میگیرد و تا چه حد با اصول شهرسازی اسلامی انطباق دارد؟ و آیا این ادعا که توسعۀ پایدار شهری همان شهرسازی اسلامی است صحت دارد یا خیر. تحقیق حاضر از نوع تحقیقهای بنیادین است و با روش توصیفی تحلیلی و مقایسۀ تطبیقی صورت گرفته است که در آن ضمن تشریح اصول مطرح در شهر اسلامی و نیز ماهیت توسعۀ پایدار و بعد اجتماعی و کالبدی آن، به تحلیل و مقایسۀ آنها پرداخته شده است و با درنظرگرفتن نقاط قوت هرکدام در ساخت شهرها، به تبیین اصول و راهکارهایی جهت تحقق شهرهای اسلامی پایدار مبتنیبر مبانی و ارزشهای اسلامی در دنیای معاصر میپردازد. در نهایت، با توجه به این اصول و معیارهای مطرحشده، راهکارهایی کالبدی و اجتماعی جهت دستیابی به شهر اسلامی پایدار پیشنهاد میشود.
With the spread of Islam across the world and its impact on other cultures and civilization, new cities, settlements and bultenvironments been emerged across the Islamic World which are defined as “Islamic city and urbanism” today. The Islamic city is characterized with various features in terms of physical, social, managerial, political and cultural dimensions which are explored through different studies and researches. With the rise of modernism and its spread across the world, exogenous and Western-immitated developments, especially within developing Islamic countries popularized and resulted in nonstustainble environments in those regions. Introduction of sustainable development theory and idea of sustainble city at the of 20th century, howeber, led to deeper consideration of social, economical, environmental and physical features of cities and their specific architectural and urban specific aspects. The main question of this research is: What are the main philosophy and theoretical paradigm behind the sustainable urban development principles especially in social and physical dimensions? And to some extent these principles are compatible with Islamic urbanism? Can it be claimed that sustainable urban development is the same as Islamic city development? This research is of fundamental type and has used descriptive-analytical method and coparative study to define and compare the principles of Islamic city with the nature and principles of sustainable development especially in physical and social dimensions. The findings shows that despite the similarities in principles and valuses such as justice, social interaction, and respect to the nature etc, the ultimate intention of urban developments across these two approaches are different. Finaly some strategies and policies are provided for more sustainable devlopments in contemporary Islamic cities based on Islamic criteria and values.
خلاصه ماشینی:
ازطرفی در غرب، پس از تجربیات مختلف نوسازی شهرها و درسگرفتن از تأثیرات مخرب نگاه تکبعدی و تکنولوژیک، در دهۀ 70 قرن بیستم دیدگاه جدیدی با عنوان توسعۀ پایدار و از آن پس شهر پایدار، با بیان یکسری اصول و مفاهیم سعی در گسترش حوزههای شهرسازی مبتنیبر شهرهای خوداتکا و معماری انسانگرا داشت که ضمن تأمین سلامتی و رضایت ساکنان باعث ارتقای مسائل اقتصادی، اجتماعی و محیطی شود و برای نسلهای آتی نیز حفاظت شود.
در بیان پیشینۀ تاریخیِ شهر اسلامی، رویکرد توصیفی تحلیلی موردتوجه قرار گرفته و در تبیین ساختار آن از رویکرد تطبیقی تحلیلی مبتنیبر دادههای کتابخانهای استفاده شده است که ارتباط مفاهیم مطرح در شهرهای اسلامی با مفاهیم اجتماعی و کالبدی مطرح در توسعۀ پایدار مورد مقایسه و تطبیق قرار گرفته است و در پایان، در قالب دو جدول نیز ارائه میشود.
(Hancock, 2001: P 202) توسعۀ پایدار اجتماعی توسعهای است که نیازهای پایه شامل غذا، مسکن، آموزش، کار، درآمد، شرایط زندگی و کاری سالم را برآورده کند؛ عدالتطلب باشد، بدین معنا که منافع توسعه را بهصورت برابر بین اعضای جامعه توزیع کند، رفاه فیزیکی، فکری و اجتماعی جمعیت را ارتقا دهد یا حداقل ازبین نبرد؛ باعث ارتقای آموزش، خلاقیت و توسعۀ منابع انسانی بالقوه شود؛ میراث فرهنگی و بیولوژیک جامعه را حفظ کند؛ بنابراین، بنیانهای تاریخی و زیستمحیطی مردم و جشنها و اعیاد را تقویت کند؛ آنچنان که مردم زمینههای زندگی مسالمتآمیز و حمایت افراد جامعه از یکدیگر را بگسترانند؛ مردمسالار باشد، به این معنی که مشارکت و دخالت شهروندان را در امور جامعه افزایش دهد؛ محیط قابل زیست فراهم کند، به این معنی که رابطۀ بین شکل مکانهای عمومی شهر و آسایش اجتماعی، معنوی و فیزیکی ساکنان آن شهر برای برنامهریزان شهر مدنظر قرار گیرد.