چکیده:
مقاله حاضر بررسی نسبت بین عرفان و دین، بهویژه دین اسلام است که؛ در این
راستا نویسنده سعی داشته است تعریف و ضرورتی از عرفان البته بر اساس نگرشهای
علامه شهید مرتضی مطهری رحمهمالله ارائه دهد.
خلاصه ماشینی:
"زیرا عرفان اسلامی محال است شایستگی و بایستگی را که در ذات آن است از دست بدهد مشروط به اینکه، گردانندگان دانشهای مربوط به طبیعت و صنعت انسان را جزیی از طبیعت ناآگاه تلقی نکنند، به خصوص ادارهکنندگان صنعت، انسان را به دندانههای ماشین ناآگاه مبدل ننمایند زیرا در این صورت، انسانی وجود ندارد تا اخلاق و عرفان و مذهبی برای او وجود داشته باشد.
عرفا خود معتقدند، عرفان اسلامی بهطور کامل ریشه در فرهنگ اسلامی داشته و مانند علومی چون فقه و اصول و تفسیر و حدیث ریشه در فرهنگ اسلامی دارد و تحت تأثیر هیچ جریانی خارج از جهان اسلام قرار نگرفته است.
همین فرقها موجب برتری اخلاق عرفانی میگردد: الف) عرفان درباره روابط انسان با خودش و با جهان و با خدا بحث میکند و عمده نظرش درباره روابط انسان با خدا است و حال آنکه همه سیستمهای اخلاقی فلسفی ضرورتی نمیبینند که درباره روابط انسان با خدا بحث کنند فقط سیستمهای اخلاقی مذهبی این جهت را مورد عنایت و توجه قرار میدهند.
3. پرسش مهم: نویسنده یک پرسش بسیار مهمی را با این عنوان مطرح میکند که، در عصر پیشرفت و صنعت چه ضرورتی برای توجه بر عرفان اسلامی است؟ مراحلی را که نویسنده محترم در پاسخ طی کرده است صحیح نیست.
4. ریشههای عرفان: نویسنده ذیل این عنوان ابتدا به نظریه پیدایش و راهیابی عرفان از سایر ملتها به حوزه اسلام و نظریه عرفا مبتنی بر اینکه عرفان بهطور کامل ریشه در فرهنگ اسلامی دارد اشاره کرده و سپس نظریه سومی را در مقابل این دو نظریه مطرح کرده که همان نظریه استاد مطهری است."