خلاصه ماشینی:
"* تا خاک،ز خون عشق رنگین نشود این دشت برهنه،لاله آذین نشود تا لاله رخان بانگ انا الحق نزنند دیباچهء سرخ عشق،تدوین نشود * بنگر به شکوه سوی حق تاختنش بر قلهء عشق،پرچم افراختنش فتح است در این معرکه سر دادن او برد است در این میانه جان باختنش حسینی در«تصویر آفرینی»،«خلق مضمون»، «ابداع موضوع»،«استعاره»،«کنایه»،«مجاز»، «تشبیه»و دیگر مباحث بلاغی تواناست به ویژه آنکه پارهای از غزلهای وی نمونهء کاملی از مضمون آفرینی و دقیقه یابی بشمار میرود،پیش از هر سخن خوشتر آنست که سر دلبران را از زبان ایشان بشنویم: هلا،روز و شب،فانی چشم تو دلم شد چراغانی چشم تو به مهمان شراب عطش میدهد شگفت است مهمانی چشم تو پر از(مثنوی)های رندانه است شب شعر عرفانی چشم تو تویی قطب روحانی جان من منم سالک فانی چشم تو دلم نیم شبها قدم میزند در آفاق بارانی چشم تو هلا،توشهء اره دریا دلان مفاهیم تو فانی چشم تو..."