چکیده:
سیاست را در هر گستره ای درنظر بگیریم، نمی تواند فارغ از دایره مباحث اخلاقی تنظیم و اعمال شود. تحقق سیاست به هموارشدن زمینه ها و پذیرش و مقبولیت عمومی نیازمند است. هرچند رضایت هیچ گاه نمی تواند به شکل مطلق و صددرصد حاصل آید ولی، دارا بودن حداقلی از آن برای امکان پذیر کردن اجرای تصمیمات لازم است. اخلاق و فضای اخلاقی در هر جامعه ای را می توان به مثابه فضای تنفسی آن جامعه درنظر گرفت که کیفیت آن، بر چگونگی شبکه روابط در نظام اجتماعی تاثیر می گذارد. معیارهایی که برای معنا و تفسیر روابط درنظر گرفته می شود و کنش های فردی و اجتماعی را سمت وسو می بخشد، از مهم ترین عناصری به شمار می آیند که در هر فعالیت سیاسی ـــ اعم از نظری و عملی ـــ دارای اهمیت فراوانی هستند
خلاصه ماشینی:
"البته ناگفته نماند که تلاشها برای توجیه بایدها و نبایدهای زندگی فردی و اجتماعی تا پیش از دورة جدید بهجهت فقدان تأسیس دولت در معنای نوین آن، ضرورت اخلاق و احکام اخلاقی را بهصورتی همبسته با سیاست و جامعه و برای بهبود واعتلای آن ـــ در معنا و تعریف موردنظر خود ـــ درنظر میگرفت؛ بههرشکل، سیاست و اخلاق پیوسته با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ داشتهاند؛ از اینرو مطالعة تحولات اندیشة سیاسی، بیانگر تغییرات فلسفههای اخلاق نیز هست و باتوجه به مکاتب اخلاقی هر عصر میتوان اندیشه سیاسی آن دوره را بهتر و عمیقتر درک کرد.
»[18] بنابراین میتوان گفت ارسطو با پرهیز از گرایشات مطلقگرایانة افلاطون در ساختن نظام سلسله مراتبی در اخلاق و سیاست، میکوشد زندگی اخلاقی و سیاسی را با تکیه بر رعایت حد وسط (the mean) و میانهروی تا حد مقدور بهبود بخشد؛ بهعبارتدیگر ارسطو، اخلاق و سیاست را از دو بعد نظری و عملی درنظر گرفته است که حکایت از اوجگیری نگرش عقلگرا در تدوین نظامی اخلاقی ـــ سیاسی در یونان باستان دارد؛ همچنین پیوستگی حکومت و جامعة سیاسی سبب شده است که حکومتها نیز وظایف اخلاقی بر عهده داشته باشند.
با فرو ریختن چارچوبهای سیاسی پیشین، پیوستگیهایی که درنظر فیلسوفانی مانند افلاطون و ارسطو میان حکومت و مدینه وجود داشت، از میان رفت و اساسا با ترویج نگرش پرهیز از انقلاب بهعنوان نگرشی غیراخلاقی و بیبهره از آزادی و فضیلت، هرگونه مسوولیت سیاسی فرد در قبال نظام سیاسی نفی گردید و متقابلا نظام سیاسی نیز همچون پدیدهای طبیعی، مسوولیتی برای ترویج اخلاق در جامعه ـــ که دیگر حدود و ساختار قبلی را نداشت ـــ عهدهدار نبود؛ بهعبارت دیگر فرد و حکومت نه بهصورت پدیدههای همبسته، بلکه بهصورتی جدا، البته محصور در قوانین طبیعی هستند که جنبة عام دارد و مجبور به رعایت آن میباشند."