خلاصه ماشینی:
"استاد دانشاندوز،یعنی ذبیح بهروز دردا که از جهان رفت،نفرین بر این جهان باد رخت از سرای فانی،زی آن سرای بربست اندر نعیم باقی مأواش در جنان بود شد از نشیمن خاک،جانش روان بر افلاک پرواز او ازین پس در اوج آسمان باد با فضل و نیکنامی در عمر توأمان باد با رحمت الهی در حشر توأمان باد آری،نه جلال همایی قابل تکذیب است که تبرای قائل معراجنامهی کذایی،طلب آمرزش کرده است،نه من دروغ میگویم که بهروز تا سالهای پایانی عمر از زندقه دست برنداشته بود،نه شفیعی کدکنی دروغ میگوید که همان ذبیح بهروز را مفاتیح الجنان در دست در مشهد دیده است.
استاد دکتر سید محمد رضا جلالی نائینی هم با نوشتن مقالهیی در همین شمارهی ماهنامهی حافظ همین عقیده را ابراز فرمودهاند،اما ما همین خیام فیلسوف را شاعر میدانیم و درونمایه رباعیات خیامی و خیاموار را با فیلسوف بودن او معارض و متناقض نمیشناسیم."