چکیده:
هنر، بهویژه ادبیات و باز بهویژه داستان، سابقه طولانی در زندگی و
تاریخ بشری دارد. از متون و نصوص دینی گرفته تا فرهنگ فولکوریک،
جایگاه و بستری برای ظهور داستان بوده است. نوشتار حاضر، میکوشد
آخرین کارکردهای داستان و رمان را در عصر حاضر بررسد و با اشاره به
ریشههای تاریخی، از تواناییها و ظرفیتهای ادبیات داستانی سخن گوید.
نیز نمونههایی از مجادلات علمی را پیرامون ادبیات کارکردی بازگو میکند.
عمدهترین بخش مقاله به چند و چون تأثیر داستان در تحولات اجتماعی
جوامع بشری میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"وی با استناد به قرآن چنین جواب مخالفان خود را میدهد: چون کتاب الله بیامد هم بر آن این چنین طعنه زدند آن کافران که اساطیر است و افسانهی نژند نیست تعمیقی و تحقیقی بلند کودکان خرد، فهمش میکنند نیست جز امر پسند و ناپسند15 سپس پاسخ قرآن را به منتقدان خود (قرآن) نقل میکند و از همانجا، پاسخ طاعنان مثنوی را نیز پیش روی آنان مینهد: گفت اگر آسان نماید این به تو این چنین آسان یکی سوره بگو16 نیز در میان صاحبان خرد و اندیشه، بسیار کسانی را میتوان یافت که به قرآن تأسی کردهاند و از این هنر برای بیان اندیشههای عمیق خود سود جستهاند.
یکی دیگر از تحولات فکری و اجتماعی که در ایران اتفاق افتاد، ظهورکمونیسم و حزب توده بود که بسیاری را در این سیاهچاله تعصب فروبرد و این نه به دلیل ریشهدار و عمیق بودن محتوای فکری آن، بلکه بدانرو بود که در عرضه، خود را با هنر به طور اعم و داستان به شکل اخص، در آمیخت؛ تا آنجا که « نتایج یک مطالعه رویزندانیهای مارکسیست در رژیم شاه نشان میدهد که علت گرایش فکریشان به مارکسیسم ـصرفنظر از دلایل اجتماعی و اقتصادی ـ نه مطالعات فلسفی و ایدئولوژیک، بلکه مطالعه آثار هنری مارکسیستی بوده است.
اینها همه نمونه معدودی بود از تأثیر داستان بر انقلابهای فکری و اجتماعی؛ اما اگر بخواهیم به تأثیر هنر بهمعنای وسیع آن بر این تحولات نظر افکنیم، دایره این تاثیرات بسیارگستردهتر میشود که میتوان به انقلاب روسیه اشاره کرد: انقلاب روسیه شاهد تنوع چشمگیر هنرها در دهه نخست حیات خود بود."