خلاصه ماشینی:
"بچه پولدار هم که هستی فقط(آه میکشد)&%00509ORAG005G% حیف از آن عشقی که به پای تو ریختم (به تصویر صفحه مراجعه شود) «یک پرده گمشدهاز رومیو و جولیتویلیام شکسپیر» حسین یعقوبی (شب.
از گذشت زمانبیخبر است و بابت همین روی مچ دستش را گازمیگیرد تا ساعت را بفهمد اما فایدهای ندارد ناگهانصدایی به گوشش میرسد) جولیت(با اشتیاق):رومیو؟(صدای معو معویگربهای اخمهایش را درهم میکند)آه رومیو...
مرکوشیو:حالا هرچی؟ جولیت(چشمانش را تیز میکند): ببینم اون چیه دستت؟اون شیشه چییه توش؟ مرکوشیو(دستپاچه): این هیچی-چیزه-نوشابهاس.
مرکوشیو:حالا هرچی؟ جولیت(چشمانش را تیز میکند): ببینم اون چیه دستت؟اون شیشه چییه توش؟ مرکوشیو(دستپاچه): این هیچی-چیزه-نوشابهاس.
مرکوشیو(مصرانه):نه جدا من میخوام بدونماگه آخر این نمایش قبل از اینکه رومیو خودشو سربه نیست کنه بره پشت بوتههای گل سرخ که...
مرکوشیو(مصرانه):نه جدا من میخوام بدونماگه آخر این نمایش قبل از اینکه رومیو خودشو سربه نیست کنه بره پشت بوتههای گل سرخ که...
مرکوشیو:هر جوری دوست داری فکر کن اماراستش میدونی چرا آخر نمایش خودشو میکشه-باور کن بخاطر عشق تو نیست بخاطر حرف مردمه...
مرکوشیو:هر جوری دوست داری فکر کن اماراستش میدونی چرا آخر نمایش خودشو میکشه-باور کن بخاطر عشق تو نیست بخاطر حرف مردمه...
مرکوشیو:میخوای بدونی اگه عاشق منمیشدی بعد از اینکه خرم از پل گذشت ولتنمیکردم برم پی کارم؟ جولیت:این حرفای مزخرف چیه میزنی؟(باصدای بلند)آقای نمایشنامهنویس کی این بابارو تواین صحنه راه داده.
مرکوشیو:میخوای بدونی اگه عاشق منمیشدی بعد از اینکه خرم از پل گذشت ولتنمیکردم برم پی کارم؟ جولیت:این حرفای مزخرف چیه میزنی؟(باصدای بلند)آقای نمایشنامهنویس کی این بابارو تواین صحنه راه داده."