چکیده:
بسیاری از قرآن پژوهان با تکیه بر تفسیر آیات متعددی که زبان قرآن را «عربی مبین» و قرآن را «بیان للناس» اعلام کرده اند، به «عرفی بودن زبان قرآن» نظر داده اند. از سوی دیگر همین اندیشمندان با تکیه بر روایات تفسیری و ظهور برخی از آیات دیگر به «ذوبطون بودن قرآن» معتقد شده اند. پذیرش توامان این دو، به نوعی تعارض ظاهری می انجامد. این پژوهش که از نوع کتابخانه ای است و به روش توصیفی، تحلیلی به انجام می رسد ابتدا به تبیین تفسیر آیات مرتبط می پردازد و سپس راهکارهای پنجگانه ای را برای حل آن پیشنهاد می کند. نتیجه به دست آمده از این راهکارها آن است که بطون قرآن نیز بخشی از همان معارف و مقاصد نهفته در درون آیات نازل شده به زبان عرفی است، که طی فرایند مشخصی بر مخاطبان وحی مکشوف می شوند.
Many Qurchr ('39') anic scholars have commented on the "secular nature of the Qurchr ('39') anic language" based on the interpretation of several verses that have declared the language of the Qurchr ('39') an to be "explanatory Arabic" and the Qurchr ('39') an to be "the expression of the people. " On the other hand, these same thinkers, believing in interpretive narrations and the emergence of some other verses, have believed in the "melting of the Qurchr ('39') an". The mutual acceptance of the two leads to a kind of apparent conflict. This research, which is of the library type and is performed in a descriptive-analytical method, first explains the interpretation of the relevant verses and then proposes five solutions to solve it. The result of these strategies is that the heart of the Qurchr ('39') an is also part of the same teachings and intentions hidden within the verses revealed in the common language, which are revealed to the audience of revelation through a specific process. Verse 103 Nahl, customary language, being zealous, apparent conflict.
خلاصه ماشینی:
نتيجه بهدست آمده از اين راهكارها آن است كه بطون قرآن نيز بخشي از همان معارف و مقاصد نهفته در درون آيات نازل شده به زبان عرفي است، كه طي فرايند مشخصي بر مخاطبان وحي مكشوف ميشوند.
تبيين موضع تعارض «عرفي بودن زبان قرآن» به ظاهر حاوي اين معناست كه قرآن كريم همه مقاصد خود را در قالب ظواهر آيات خود بيان كرده است؛ همان ظواهري كه در زبان و تفهيم و تفاهم عرفي وسيله ارتباط و انتقال مفاهيم و مقاصد مورد نظر گوينده و شنونده است.
دوم: آنكه به كارگيري زبان عرفي در نزول وحي، ظرفيت معنايي بسيار وسيعي را براي قرآن پديد آورده كه لازم است در كنار آن، شخصيت معصوم و مصون از خطايي چون پيامبر حضور داشته باشد تا افزون بر آنچه آشنايان به زبان عربي رايج از آيات قرآن دريافت ميكنند، معارف و مفاهيم ديگري را نيز با تكيه بر همان متن و ظواهر آيات براي آنان شرح و تبيين نمايد.
آنچه از همنشيني و پيوند مستمر عترت با قرآن در موضوع محل بحث بهدست ميآيد، آن است كه هرگونه تبييني كه از ناحيه امامان معصوم^ در ذيل آيات قرآن صورت ميگيرد در حقيقت شرح و تبيين همان آياتي است كه به زبان عرفي رايج در ميان مخاطبان قرآن نازل شدهاند و لايهاي از معارف و معاني آنها (پيش از تبيين امامان معصوم) نيز براي آنان آشكار و شناخته شده بوده است.
نتيجه اعتقاد به «عرفي بودن زبان قرآن»، همزمان با «ذوبطون دانستن قرآن» به ظاهر حاوي نوعي تعارض است؛ زيرا عرفي بودن زبان قرآن مستلزم اين معناست كه خداوند همه مقاصد و معارف هدايت بخش خود براي عموم آدميان را در قالب ظواهر آيات بر مردمان عرضه كرده است.