چکیده:
بدون تردید انقلاب اسلامی ایران، بزرگترین انقلاب قرن بیستم بوده است که توانسته تأثیرات گسترده ای در سطح داخلی و بین المللی برجای بگذارد. وجه تمایز آن با سایر انقلابها، در تأکید آن بر معنویت و ارزشهای ملهم از دین اسلام بود، به نحوی که با تکیه بر قدرت فرهنگی منشعب از اسلام و احیای ارزشهای اسلامی در یک شرایط بین المللی و داخلی خاص توانست با بسیج همگانی به پیروزی برسد. بررسي علل انقلاب ها، همواره يکـي از جذاب ترين موضوعات علوم سياسي و جامعه شناسي مي باشد. تاکنون در خصـوص علل وقوع انقلاب اسلامي ايران، ديدگاه هـاي مختلفي مطرح شده است. در اين پـژوهش قصد داریم نارضایتی ها و ناکامی اقشار مختلف جامعه در قالب محرومیت نسبی و همچنین ارتباطات مستقيم و غير مسـتقيم ارتـش و شـخص محمدرضا پهلوي، و تاثیراتی که این روابط بر بروز ناآرامی ها و نارضایتی ها داشته که پس از آن منجر به وقوع انقلاب شده است را مورد بررسی قرار دهیم.
خلاصه ماشینی:
نگاهي بـه تاريخ ايران قبل از انقلاب اسلامي، مبين اين واقعيت اسـت کـه نوع زمامداري حکومت محمدرضا شاه را سياست هاي شبه مدرنيستي پهلوي سامان داده بود.
مـوضوعي کـه در قبل از انقلاب اسلامي، به واسطه طـرح مـطالبات و خواسته هـاي مـردم ايران کـه با محروميت نسبي مـواجه شده بودند، به چالشي براي دولت محمدرضا شاه تعين يافت ؛ به عبارت ديگر، عدم تمکين دولت پهـلوي نـسبت به تقاضاهاي عمومي در حوزه هاي سـياسي، اقـتصادي و اجـتماعي، بـاعث تـحليل مشروعيت نهادهاي حـاکم گـرديده و به عرصه اي براي کشمکش هاي ملي که بازتاب عقب ماندگي ذهنيت اجتماعي و ساختار پوسيده سنتي بـود، تـعين پيدا کـرد و رژيم پهلوي را با بحراني که در مقاله حاضر از آن بـه عـنوان «تـلۀ بـنيان گـذار» ياد مـي شود، مواجه ساخت (امام جمعه زاده و ابراهيمي، ١٣٩٥: ٣٣).
در اين دوره ، طبقه کارگر به طور قابل توجهي به درجـه اي از رشـد و آگاهي طبقاتي براي مقابله با دولت رسيده بود، قدرتي که نه در سازمان ، بلکه در کميت و کيفيت نارضايتي اين طبقه وجود داشت و منجر به همراهي آن ها به شکل اعتصاب و تعطيلي کارخانه ها بـه ويژه در حـوزه هاي نفتي و پالايشگاه ها شده و در تشديد بحران مالي و سياسي حکومت نقش اساسي داشته است (رهبري، ١٣٨٤: ٢٥٣).