چکیده:
یکی از مهمترین عناصر زیباییشناسی در شعر کهنسال فارسی نوع نگاه به بدن است. شاید بتوان چشم را مهمترین عنصر زیبایی در شعر فارسی دانست، بهطوریکه نمیشود از زیبایی آدمی سخن گفت و از چشم نام نبرد. بدیهی است که یکی از مهمترین عوامل زیبایی چشم انسان، رنگ آن است. ضمن بررسی و جستوجوی فراوان در پهنهی چشمگیر ادبیات و بهویژه شعر فارسی، متوجه میشویم که تا قرن یازدهم هجری رنگ چشم خوبرویان همواره سیاه و بهندرت سبز، آبی یا قهوهای است و رنگ موها نیز تقریبا همهجا سیاه است و خیلی کم به مواردی از موی زرد، طلایی یا قرمز اشاره شده. ماهیت این پژوهش نگرشی زمانمند (chronological) را میطلبد؛ زیرا نگرش به چشم بهعنوان یکی از مهمترین عناصر زیباییشناسی سنتی و تغییر نگرش در آن، بیش از همه تابع زمان و تحولات ناشی از آن بوده است؛ بنابراین سعی شده این موضوع با ترتیب تاریخی در شعر فارسی بررسی شود و با دقت و وسواس ردپای چشم غیرسیاه در شعر فارسی گرفته و مهمترین مواردی که در شعر شاعران بزرگ آمده است، تا حد امکان استخراج شود. برداشت از متون دینی و بهویژه قرآن کریم و تفاسیر در تعیین معیارهای زیبایی و نوع نگاه به چشم بسیار موثر بوده است. علاوهبراین بررسی دقیق نشان میدهد که: اولا تا قرن یازدهم هجری یا از چشم رنگی یعنی سبز، کبود و فیروزهای ذکری نشده یا از همان تعداد اندکی که ذکر شده، بهجز سه مورد در ناحیهی آذربایجان همگی بار منفی دارد؛ یعنی برای توصیف چشم دشمنان یا خوک، دیو و اژدها به کار رفته است. ثانیا، دلایل متعددی چون تفسیر متون دینی، جغرافیا و توجه شاعران به عناصر غالب در شعر و تجربههای شخصی در بیتوجهی و یا نگاه منفی به چشم رنگی موثر بوده است.
خلاصه ماشینی:
شاعراني که همه ي اشعار آن ها بررسي شد، عبارت اند از: رودکي، فرخي، عنصري ، ناصرخسرو، کسايي مروزي ، سنايي غزنوي ، فردوسي، اسدي طوسي ، نظاميگنجوي، رشيد وطواط ، عطارنيشابوري، سعدي ، مولوي، حافظ ، خواجوي کرماني ، سلمان ساوجي، کمال الدين اسماعيل ، کمال خجندي ، جامي، لساني شيرازي ، محتشم کاشاني ، صائب تبريزي و بيدل دهلوي .
(سنايي، بيتا: ١١٥٣) و انوري در يک رباعي ، نه بار واژه ي چشم را آورده است : چشـــم تو در آيينه به چشم تو نمــود بر چشم تو فتنه گشت هم چشم تو زود چشم خوش تو چشم تو را کرد به چشم پــس آفـت چشم تو هم از چشم تو بود (انوري ، ١٣٦٤: ٩٨٧) کمال الدين اسماعيل شش رباعي با رديف چشم سروده و شيخ اجل ، سعدي شيرازي ، غزلي دارد در توصيف چشم معشوق که مطلع آن بيت زير است : اي چشــم تـــو دلفريـــب و جــادو در چشـــم تـــو خيــره چشم آهو (سعدي، ١٣٨٩: ٥٣٦) همچنين محتشم کاشاني غزلي دارد با رديف چشم سياه به مطلع : زهي کرشمه تو را سرمه ساي چشم سياه دو عالمت نگرستن بهاي چشم سياه (محتشم کاشاني، ١٣٧٢: ٤٨٣) با جست وجوي مفصلي که در ديوان شاعران زبان فارسي از رودکي به بعد انجام شد، واژه ي چشم بسامد شگفتي دارد.