چکیده:
انتقال دعوا به تبع انتقال ارادی موضوع دعوا، آثاری به دنبال دارد. قوانین آیینی در این زمینه حکم خاصی ندارند، هر چند قوانین مختلف بهطور پراکنده در مورد آثار انتقال دعوا اشاراتی دارند. این امر موجب، تفسیرهای متفاوت و حتی متناقض شده است. مطابق اصل قائم مقامی، منتقل الیه جانشین انتقال دهنده شده و همان حقوق وتکالیف قانونی را دارد که قانونگذار برای ناقل مقرر نموده است. به همین جهت طرف دعوا ایرادات و دفاعیات در مقابل انتقال دهنده را، در مقابل انتقال گیرنده دارد. دادگاه در صورت احراز انتقال دعوا، انتقال گیرنده را به دادرسی دعوت میکند. در صورتی که دادگاه جریان رسیدگی را مطابق مقررات به انتقال گیرنده ابلاغ کند، اما منتقل الیه از حضور در دادرسی و دفاع امتناع کند همانند موردی است که اصیل دعوا را تعقیب ننموده است و از آرای صادره متأثر شده و نمیتواند خود را بیگانه از آن محسوب کند و از حقوق شخص ثالث بر خوردار شود. اگر انتقال گیرنده از جریان دادرسی بیاطلاع باشد و در دادرسی دخالت نداشته باشد، میتواند پس از صدور حکم قطعی به عنوان ثالث به رأی اعتراض کند.
The transfer of a court claim as a result of the voluntary transfer of its subject matter has certain consequences. Procedural rules do not have a specific ruling in this regard. However, various laws refer to the effects of the transfer of a court claim in a scattered manner. This has led to different and even contradictory interpretations. According to the principle of substitution, the transferee has become the substitute of the transferer and has the same rights and duties as the legislator has set for the transferer. For this reason, the opposing party has the same objections and defenses against the transfree as he did against the transferor. If the court establishes the transfer of the court claim, it will summon the transferee to the proceedings. If the court serves, in accordance with the rules, the court proceedings to the transferee but the transferee refuses to appear before the court and defend the case, it is equivalent to a case in which the original party does not pursue the claim. As a result, he would be affected by the decisions made, could not consider himself as an outsider and thus enjoy the rights belonging to a third party. If the transferee is unaware of the proceedings and does not intervene in the proceedings, after a final decision made, he can object to it as a third party.
خلاصه ماشینی:
در صورتي که دادگاه جريان رسيدگي را مطابق مقررات به انتقال گيرنده ابلاغ کند، اما منتقل اليه از حضور در دادرسي و دفاع امتناع کند همانند موردي است که اصيل دعوا را تعقيب ننموده است و از آراي صادره متأثر شده و نمي تواند خود را بيگانه از آن محسوب کند و از حقوق شخص ثالث بر خوردار شود.
برخي حقوق دانان معتقدند: اگر سمت يکي از اصحاب دعوا در دادرسي زايل گردد، براي مثال مدعي يا مدعي عليه مال مورد ادعا را در جريان دادرسي به ديگري انتقال دهد و دعوا به طرفيت منتقل اليه تعقيب و حکم محکوميت او صادر شود، چون ناقل ضامن درک است او هم مي تواند از ١- سؤال : آيا مالک سابق پس از انتقال ملک و سلب مالکيت مي تواند نسبت به اجور مربوط به زمان مالکيت خود اقامه دعوي نمايد يا اين حق تبعاً به مالک لاحق منتقل مي شود؟ پاسخ نظريه اتفاقي نشست قضايي محاکم صلح و حقوقي دو سابق تهران در تاريخ ٦٤/٢/١٩ چنين است : «چون اين حق ديني است و با عقد اجاره مال الاجاره بر ذمه مستأجر مستقر مي شود و در قبال مالک وقت مديون است بنابراين و لو ملک به مالک ديگري منتقل شود مالک سابق نسبت به زمان مالکيت خود حق اقامه دعوي براي مطالبه اجور به طرفيت مستأجر که ذمه او همچنان در قبال مالک مشغول است دارد.
در اين صورت با توجه به اين که به طور قانوني انتقال گيرنده طرف دعوا قرار گرفته است ، از رأي صادر شده متأثر مي گردد و نمي تواند خود را نسبت به جريان رسيدگي و رأي آن ثالث تصور نمايد و از حقوق شخص ثالث بهره مند شود، حتي اگر در جريان دادرسي شرکت نکند قائم مقام انتقال دهنده محسوب مي شود.