خلاصه ماشینی:
"(تصویرتصویر) حوصلهء خیال جهانگیر خسرو شاهی در پهن دشتی وسیع و در انتهای شبی خسته و بدون قمر،با آسمانی پر از زینت ستارهها و سیارات،برخی ثابت و بعضی چشمکزن،در خلوتم؛تنهای تنها.
باری، تاوان آشفتگی و آشوب افواج وهمزده چیست؟ آیا بیداری،تنها راه منتهی به حقیقت حیات است؟ آیا برای رخنه در تاریکی،چه راهی را باید برگزید؟ هوا،به نرمی جابهجا میشود.
باید مرد،تا به کشف حقیقت زندگی نائل آمد و در این روزگار که علم صادق،در انغمار جهل باقی مانده است،باید از آنان که با نظر بلند خویش،خاک را به معرج وصول حقایق،تبدیل میکنند،استمداد کرد.
آیا میان آب و آفتاب،خویشاوندی است؟ و اینک،در انتهای شبی خسته،با آسمانی پر از زینت ستارهها،در خلوتم؛تنهای تنها.
و تنها چشم به نوری خواهم دوخت که از اجرام آسمانی بر زمین بخشیده خواهد شد و گوش به صدایی خواهم سپرد که از سیارات و کواکب برمیخیزد و انعکاس آن، هردم در اقیانوسهای بیکران نور،طنینافکن است: «الله نور السموات و الارض» ."