خلاصه ماشینی:
"الان شما بخواهی راجع به دختر خانمی که فوق لیسانس مدیریت دارد و به دنبال کار میگردد،فیلم بسازی که مثلا آگهیهای روزنامه را میخواند و به جاهای مختلف برای کار مراجعه میکند؛آیا میتوانی این را به درستی نشان بدهی؟واقعا امکانش (به تصویر صفحه مراجعه شود)ملاقلیپور:هر مدیر فرهنگی به شما بگوید با خیال راحت روی فلان موضوع کار کن،در شروع کار میبینی که او عوض شده و آدم دیگری با صد و هشتاد درجه اختلاف فکری و سلیقهای بر جایش نشسته است.
یک فیلمساز براساس یک پس زمینه هنرمندانه و نگرش اجتماعی،در یک دوره نمیتواند با شرایط ارتباط برقرار کند و در دورهای دیگر میخواهد برای برقراری ارتباط با نسل جوان،از همان جنس نگاه خاص خودش بهره بگیرد یعنی همان اصولگرایی و همان آرمانگرایی که شاید اصلا با نسل جوان فعلی سازگار نباشد را یادآور شود؛مثلا او میگوید اگر نسل جوانی بخواهد شکل بگیرد،باید این (به تصویر صفحه مراجعه شود) ملاقلیپور:پلیس ایتالیا و پلیس آمریکا را،سینمای ایتالیا و سینمای آمریکا یک پلیس قدرتمند ساخت.
عامل سوم هم تغییر نگاه 180 درجهای در خود فیلمساز است که بقیه را هم تضعیف میکند و چراغ نشان میدند که آقا اصلا سراغ سینمای اجتماعی نروید،سراغ سینمای عدالتخواهانه نروید،اصلا یک فضاهای دیگری باز کنید؛اگر چه در خود ایران مخاطب نداشته باشد،در (به تصویر صفحه مراجعه شود) ملاقلیپور:در یکی از موارد میگفتند این فیلم نباید ساخته شود.
من کاملا به این گفته آقای ملاقلیپور قبول دارم که اگر قرار باشد سینمای اجتماعی به شکل جریان ساز درست خودش دست پیدا کند،فیلمساز باید به تجربههای متفاوت در فرم برسد؛منتها نه به این صورت که فرم کاملا موضوع و زمینه ارتباطی را تحت الشعاع قرار دهد و از رئالیسم ناب اجتماعی دور شود."