چکیده:
ایدهی سید قطب (1906-1966) برای ایجاد جامعه یا تمدن اسلامی با چالشهایی همراه است که چیستی آنها، مسئلهی این پژوهش را شکل میدهد. روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش، مطالعهی اسنادی است و اطلاعات با روش «توصیف و تحلیل» موردبررسی و نقد قرارگرفتهاند. بر اساس یافتههای این پژوهش، اندیشهی تمدنی سید قطب مبتنی بر دو رکن: 1)تقسیم جوامع به اسلامی و جاهلی و انکار وجود جامعهی اسلامی بالفعل 2) توسعهی مفهوم توحید به توحید در حاکمیت و تطبیق شریعت است. بر این اساس، او معتقد است تعالی معنوی برای ایجاد جامعهی اسلامی کفایت میکند و ضرورتی برای پیشرفتهای مادی وجود ندارد. اما این دیدگاه با چالشهای جدی مواجه است. ازجمله: اولاً: جاهلی و غیرمتمدن نامیدن تمام جوامع موجود، خلاف انصاف و حقایق تاریخی است و موجب برخورد و درگیری جوامع با یکدیگر میشود. ثانیاً: مشروط نمودن توحید به تطبیق شریعت، خلاف آموزههای پیامبر(ص) و امری بیسابقه در سنت اسلامی است که سرانجام آن نیز چیزی جز تکفیر و جنگ با تمام مسلمانان و غیرمسلمانان نخواهد بود. ثالثاً: انکار ضرورت پیشرفتهای مادی برای جامعهی اسلامی نیز ناشی از تفکر دوگانهی او نسبت به تمدن غرب است که از یک سو، به تمدن غرب میتازد و از سوی دیگر اخذ بیضابطه علوم تجربی غربی را مجاز میداند.
Seyyed Qutb (1966-1906)'s idea to create an Islamic society and civilization is associated with challenges, the nature of whichs is the subject of this research. The method of data collection in this study is a documentary study and the information has been reviewed and critiqued by the method of "description and analysis". Based on the findings of this study, Seyyed Qutb's civilization thought is based on two pillars: 1) the division of societies into Islamic and ignorant and the denial of the existence of an actual Islamic society, and 2) the development of the concept of monotheism to monotheism in the rule and implementation of Sharia. Accordingly, he believes that spiritual excellence is sufficient to create an Islamic society and that there is no need for material progress. But this view faces serious challenges. Including: First: calling all existing societies ignorant and uncivilized is against justice and historical facts and causes conflict. Secondly, making monotheism conditional on the application of the Shari'a is contrary to the teachings of the Prophet (PBUH) and is unprecedented in the Islamic tradition, which in the end will be nothing but takfir and war with all Muslims and non-Muslims.Third: The denial of the necessity of material progress for the Islamic society is also due to his dual thinking towards Western civilization, which on the one hand attacks Western civilization and on the other hand, allows the indiscriminate acceptance of Western experimental sciences.
خلاصه ماشینی:
بـر اساس يافته هاي اين پژوهش ، انديشه ي تمدني سيد قطب مبتني بر دو رکن : ١)تقسيم جوامع بـه اسـلامي و جاهلي و انکار وجود جامعه ي اسلامي بالفعل ٢) توسـعه ي مفهـوم توحيـد بـه توحيـد در حاکميـت و تطبيق شريعت است .
سيد با اين سخنان ، متمدن بودن تمام جوامع قديم و جديد را انکار ميکند و همگان را بـه ايجـاد جامعه يا تمدن اسلامي فرا ميخواند و معتقد است که بايد با هر آنچـه کـه مـانع ايجـاد جامعـه ي اسلامي مورد نظر اوست ، مبارزه ي مسلحانه کرد.
ازاين رو در اين قسمت به تبيين اين دو مفهـوم از ديـدگاه سـيد قطب پرداخته ميشود: ٣-١- جاهليت سيد قطب ، ظرف ظهور اسلام را، جامعه يا امت اسلامي ميداند که البته از نظر او قرن هاسـت کـه ديگر وجود خارجي ندارد، يعني از زماني که حکومت مبتني بر شريعت الهي منقطع شـده ، وجـود جامعه ي اسلامي نيز خاتمه يافته است (قطب ، ١٩٧٩، ص ٥و٦)، و جهان امروز در جاهليت به سر ميبرد (قطب ، ١٩٧٩، ص ٨)، به گونه اي که هر آن چه اطراف ماسـت نمـادي از جاهليـت اسـت ؛ تصورات و عقايد مردم ، عادات و سنت ها، سرچشمه هاي فرهنگي، هنرها و آداب ، شرايع و قـوانين و حتي بسياري از چيزهايي که آن ها را فرهنگ اسلامي، منابع اسـلامي و فلسـفه و فکـر اسـلامي ميپنداريم ، همه ساخته وپرداخته ي جاهليت است (قطب ، ١٩٧٩، ص ١٧و١٨).