چکیده:
ادبیات موجود در این مقاله تا حد زیادی رویکرد تغییر رژیم و تغییر رفتار را از دیدگاه طراحان سیاست خارجی ایالات متحده منعکس نموده و بیشتر نشان دهنده تجربه دولت غالب ها در نظام بین الملل نسبت به تغییر تحمیل شده است. روند پژوهشی مورد نظر با ابهام زدایی و شفاف سازی مفهوم تغییر رژیم و تغییررفتار آغاز شده در ادامه بر مبنای رویکرد تاریخی توصیفی به جایگاه و استراتژی ایالات متحده امریکا در اتخاذ این سیاست می پردازد. بر این مبنا فرضیه اصلی مورد نظر عبارت است" کاربست و نهادینه سازی تغییر(رفتار رژیم و ماهیت رژیم) در یک کشور ناشی از بهره گیری ایالات متحده از اشکال قدرت (نرم ،سخت ، هوشمندو....) بوده و سیاست تغییر نقطه تلاقی رویکرد های دکترین امنیت ملی امریکا می باشد.پروسه تغییر و گذار از آن روندی مرحله ای و زمان بر با استراتژی های بلند مدت و کوتاه مدت برای ایالات متحده امریکا می باشد.که نتایج بدست آمده در واقع ، از بسیاری جهات تغییر رژیم و نه تغییر رفتار ارجحیت داشته و وعده تخفیف و کاهش اقدامات خصمانه در صورت تغییر رفتار کشورها بعضاً به عنوان فریب برای تحریک کشورها برای در تغییر رژیم مورد استفاده قرار می گیرد.
The literature in this article reflects the approach of regime change and behavior change from the perspective of US foreign policy makers and reflects the experience of the dominant government in the international system to imposed change. The research process begins with the disambiguation and clarification of the concept of regime change and behavior change, based on a descriptive historical approach to the strategy of the United States of America in adopting this policy. Based on this, the main hypothesis is "the application and institutionalization of change (regime behavior and the nature of the regime) in a country arising from the use of US forms of power (soft, hard, smart, etc.) and The policy of regime change is the intersection point of US national security doctrine approaches. The regime change and transition process is gradually and time-consuming process with long-term and short-term strategies for the United States that In fact, the obtained results are in many ways preferable to regime change rather than behavior change, and the promise of mitigation and reduction of hostile actions In case of behavior change of countries is sometimes used as a deception to motivate countries to regime change.
خلاصه ماشینی:
يا در کتاب موج سوم دموکراسي هانتينگتون درباره دمکراتيک شدن کشورها که موضوع تحقيق اوست ، نخست با دقت و کنجکاوي و حوصله وقايعي را که در کشورهاي مختلف اتفاق افتاده گردآوري کرده آنها را مورد سنجش و بررسي قرار داده و سعي کرده است از آنها اصول و نظريات کلي به دست آورد يا در کتاب سياست خارجي آمريکا تاثير مکاتب فکري بر ١ International Criminal Court مداخلات نظامي نويسنده اعلام مي دارد پس از جنگ سرد و وقوع دو حادثۀ فروپاشي شوروي در سال ١٩٩١ و حادثۀ ١١ 884 سپتامبربا وجود اينکه هر دو حادثه نقطۀ عطفي در سياست خارجي آمريکا به شمار ميرود، شاهد شکل گيري روند جديدي در رفتار سياست خارجي اين کشور هستيم .
١ Grand strategy سياست تغيير رژيم بعد از ١١ سپتامبر و قبل آن در قالب تئوري هژموني تهاجمي به عنوان بخش قابل تاملي در سياست هاي کلان امنيتي امريکا از ظهور و بروز خاصي برخوردار بوده است به رغم تحليل هاي مضاعف ،اين سياست کماکان در ابهام هاي گوناگوني قرار دارد (٢٠٠٤ ,Fukuyama) بعد از جنگ سرد مفهوم تغيير رژيم با روي کار آمدن جرج بوش پسر در سال ٢٠٠٠ در اشاره به رژيم صدام در عراق بيشتر مورد استفاده قرار گرفت در اين مورد توانمندي صدام در بکار گيري سلاح هاي کشتار جمعي به عنوان عاملي(بهانه جنگ )١ براي تاکيد در بکار گيري سياست تغيير رژيم مورد توجه قرار گرفت که در تعارض با ديدگاه شوراي امنيت سازمان ملل بود که مکانيزم "تغيير رفتار" را تجويز مي کرد.
با تمرکز آمريکا بر نبرد عليه شبکه هاي تروريستي ، چشم انداز جهاني بصورت گسترده تري تغيير کرد و در نتيجه تلاشها براي ادغام "قدرت هوشمند" به عنوان يک مفهوم محوري در امنيت ملي ايالات متحده به نتايج وعده داده شده و مطلوب نرسيده است .