خلاصه ماشینی:
"بخشی دیگر از این خاطرات را که با همین صداقت در باب رسواییهای محمد رضا شاه نوشته شده بود، دکتر حسین فاطمی میخواست در باختر امروز در فاصلهی 26 تا 28 مرداد 1332 منتشر کند،زیرا دکتر غنی که خود برای خواستگاری فوزیه و بعد برای طلاق او از شاه به مصر رفته بود.
به این معنی که من در مشهد مشغول طبات بودم، مریم با شوهر خود سرتیپ عباسقلی اسفندیاری (پسر مرحوم حاج محتشم السلطنه)که فعلا بازنشسته است و در آن وقت سرهنگ بود و به ریاست هیأت تفتیشیهیی(مرکب از مرحوم ابو تراب خان منتخب الدوله،پسر مرحوم حاج میرزا فضل علی آقا وکیل عمومی تمیز و میر سید حسین خان عمید ،برای تفتیش از طرف وزارت عدلیه)به خراسان آمده بودند که قریب شش ماه بود به عقد ازدواج او درآمده بود،دیدم.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) رهی معیری در این بین،عامل مهمتری پیدا شد و آن این است که موقعی که مریم میخواهد منزل شمران خود را بسازد،برادرش عبد العزیز که خود مهندس ساختمان[بود]،دکتر نور الدین کیانوری را به خواهرش معرفی میکند که او نقشه میکشد و سرکاردار باشد.
همهی عوامل دست به دست هم داد-یعنی کشمکش روحی در زندگی پیدا کرد-و وضع روحی خاصی داشت،یعنی عوامل متضاد هریک خود را به طرف خود میکشانده که من چند فقره از آن عوامل را ذکر میکنم: یکی از عوامل این بود که مریم در سال چهارم-پنجم ازدواج خود،در زمان حیات مرحوم فرمانفرما،شبی با شوهرش و دکتر فرهاد و شمسیخانم و چند نفر دیگر،در منزل مصطفی فاتح مهمان بوده، در آنجا جوانی را دعوت کرده بودند به نام بیوک معیری که شاعر است،متخلص به«رهی»پسرعموی معیر الممالک فعلی."