خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) که بخش اول چیز بیاهمیتی است که باید دور ریخته شود و آثار هنری قضایایی تحلیلی هستند برای تعریف حدود هنر.
مارسل دوشال هنرمند فرانسوی«هنر برای اندیشه»را جیگزین«هنر برای هنر»میکند و در مسیری مخالف با همه گرایشات هنری آن زمان حرکتی را شروع میکند که محور اصلیاش ایده ذهنی است و با نفرت به هنر موزهای و اثر هنری،-این شیء متمایز و خودپسند و این کالای لوکس-،از هنر فرمالیستی همعصرانش فاصله میگیرد.
و همانطور که میبینیم همه این تحولات نتیجه نیازی است که فرهنگ غربطلب کرده است،اما ما چطور؟ما که چنین پیشینهای را در پشت سر خود نداریم،پس چگونه است که در هنر خود دیدگاههای فلاسفه اروپایی و روشنفکران فرانسوی را کلاژ میکنیم؟و حالا که هنرهای تجسمی در غرب،دیگر از این اداهای بیمزه خسته شده است،خیلیها در این طرف دنیا جذب لوسبازیهای عدهای هنرمندنماهای ابلهش شدهاند و با ستایشهای سر از پا نشناختهای که تقلید دست دهمی از زبالههای بلاهتشان است میخواهند برای خود هنری دستوپا کنند که هم دستوپایشان را ببندد و هم شعورشان را زایل کند."