خلاصه ماشینی:
"آسید مرتضی با تسبیح صلوات فرستاد و رفت جلو و رسید به شاهمهرهء تسبیح و ایستاد.
گرو جلو آمد با بیل و کلنگ و هفت کیسهء سپید،که به صف شدند کنار آسید مرتضی.
چشمهای آسید مرتضی رفتند روی هم و تسبیح رسید به نیمه.
انگشتر عقیقی با نگین سرخرنگ بیرون آمد از خاک و رفت داخل کیسهء اول،توی انگشت کوچک پسری که انگشتهایش پر بودند از حلقههای نقرهای و بدلی.
کولهپشتی سوراخسوراخی رفت داخل کیسهء سوم روی شانهء دختری که موهایش را ماشین کرده بودند با نمرهء صفر.
تسبیح رسید به شاهمهره و چرخ خورد در دستهای آسید مرتضی با ذکر «یافاطمه».
یک لنگه پوتین گلی از خاک بیرون آمد و رفت داخل کیسهء پنجم،توی پاهای پسری که کفشهایش دخترانه بودند و قرمزرنگ.
کلاه پاره و کثیفی رفت داخل کیسهء ششم روی سر پسری که موهایش چرب بودند و خیس و براق."