خلاصه ماشینی:
"شب در جادهء فردوسی روبروی مدرسهء امام غزالی(که به اشتباه هنوز هم هارونیه میخوانندش)با هم سر سفرهء شام بودیم رانندهء شمالیاش با همسرش آمده بود و مادربزرگ و من،آسمان پر از ستارهء توس را نگاهی کریم،آخرین لقمه را خورد و سیگارش را گیراند رو به من کرد و گفت:یه روزی میفهمی حماسه چیه،ما تو این مملکت نونمون هم از حماسه میخوریم،حالا موسیقی حماسیمون شده مطربی گوگوش،رقص حماسیمون شده رقص ضربدر پنج به یاد سید فرهنگ مردم ایران مرحوم استاد سید ابو القاسم انجوی شیرازی (نجوا) هوشنگ جاوید حماسه و نجوا جنگ بیچارهشون کرده چطوری یکیشون مثل پر کاه اون یکی رو هوا میبره،خندهء جماعت و افتادگی زریری، همینجا استاد مسئله را گرفت،برخاست و رفت،میدانستم که استاد راهی یافته،عصر آن روز دو مرشد زورخانه آمدند و موسیقی حماسی خود را اجرا نمودند،اول بار بود که در فرصت نقالی ضربگیری زورخانهای اجرا میشد،صادق علیشاه دستار برداشته بود و با عرقچین آمد پر سوز و پر طنین و کوبنده."