خلاصه ماشینی:
"دیگر اینکه با توجه به اهمیت شعر و آمیختگی و همراهی پیوستهء آن با موسیقی ما نمیدانیم که آیا داستانها میتوانستهاند از سوی خنیاگران به صورت نثر مجالی برای عرض اندام داشته باشند؟آنچه که مورد تردید نیست وجود داستانهای مختلف و با جنبههای متفاوت حماسی، پهلوانی،توصیفی و غنایی است که لااقل وجود آنها با نام«لحنهای خسروانی»برای ما باقی مانده است.
این کتاب اگرچه از اثری سانسکریت به نام پنکاتنترا( Pencatentra ) به پهلوی برگردانده شد،ولی به خاطر استقبال گستردهی ایرانیان در همهی سطوح و تأثیری که نفوذ افسانهها و داستانهای آن در قلوب ایرانیان داشته در واقع به نحو آشکاری ذائقه و درک مردم ایران را نسبت به داستانها و افسانههای مورد دلخواه خود (به تصویر صفحه مراجعه شود) ترسیم میکند.
کما اینکه فردوسی در وصف نقالی به زمان احمد سهل مروی چنین سروده است: کنون کشتن رستم آریم پیش ز دفتر همیدون بگفتار خویش یکی پیر بدنامش آزاد سرو که با احمد سهل بودی به مرو کجا نامهی خسروان داشتی دل و پیکر پهلوان داشتی دلی پر ز دانش سری پر سخن زبان پر ز گفتارهای کهن بسام نریمان کشیدش نژاد بسی داشتی رزم رستم بیاد10 توجه جریانات ادبی قرن چهارم هجری در ایران بر این گمان قوت میبخشد که قصهگویی و داستانپردازی در میان ایرانیان پیش از اسلام به طور گستردهای رواج داشته است.
منطبق کردن این تعریف با مجموعهی شواهد و نشانههایی که منابع و متون ادبی پیش از او به دست میدهند مدلل میدارد که اولا قصهگویی و نقل در سنتهای شفاهی و فرهنگ مردم سرزمین ما دارای سوابق طولانی است و دوم اینکه قصهگویی و نقالی به عنوان هنری مستقل از خنیاگری پس از اسلام با شکلها و فرمهای گوناگون رسما مورد استقبال بوده است."