خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) بتاب ای ماه ایل من هنرمندان قشقائی از این همه شیدایی متعجباند و از خودگذشتگی یک انسان هنرمند انگشت به دهان و حیرانند.
این ستاره درخشان هنر ایران کیست که با ظهور او در این چند سال این همه تحول در رابطه با هنرهای موسیقایی بومی رخ داده است؟باز نغمههای شورانگیز و مقامهای کهن در دست فراموشی،ارزش و قرب فراوان پیدا کرده است.
برای آفتابها و ماه پرویزها و محدحسین کیانیها و محمد قلی خورشیدیها،هیچکس به اندازه درویشی ارزش و اعتبار قائل نشد.
چوپان نینوازی که یک عمر در کوه و دشت تنها برای سختیها و ناملایمات زندگی گلایه کرده، سوز سازش را هیچکس نفهمیده و نقل نکرده است، به جشنواره آئینه و آواز و حماسی تالار اندیشه دعوت میشود،آن وقت است که احساس موجودیت میکند و ارزش هنرش را ناباورانه باور میکند،آنگاه درویشی را میشناسد و شیفتهاش میشود."