خلاصه ماشینی:
"عروس را پیش آنها گذاشت و گفت:عروس میدم یه تمبکی/عروس میدم یه تمبکی آگجیشکک عروس را داد به لوطیها و تمبکی گرفت و پر زد و رفت و رفت و رفت تا رسید به قصر پادشاه.
آگجیشکک بر کنگره باروی قصر شاه نشست به دادخواهی و شروع کرد به تمبک زدن و هی زد و زد و زد و خواند:رفتم ری بون مسجد،جارو کنم،پارو کنم/ یه دهشهی وهیدم15دهشهی دادم ماس خریدم/آنچه دلم خواس خریدم/ماس دادم ا پیرزن/پیرزن تلیت ندادم/نون دادم ا چوپون/ چوپون تلیت ندادم/بره دادم عروسی/عروس تلیت ندادم/عروس دادم ا لوطی/لوطی تمبکم داد.
نگهبانان همچنان خندهکنان از دیدن این صحنه کف زدند و خواندند: گجیشکک اشامشی20و19 لب بو ما مشی21و22 بارو میا تر میشی23و24 میافتی حوض مقاشی25و26 میگیرتت فراشباشی میکشتت قصابباشی میپزتت آشپزباشی میخورتت حکیمباشی سرانجام آگجیشکک تمبک را برداشت و پر زد و رفت و رفت و رفت تا به خانه لوطیها رسید."