خلاصه ماشینی:
"مردی ساعتها آنجا نشسته بود تا ببیند،پروانه چگونه تلاش میکند بدن خود را از آن سوراخ کوچک;بیرون بکشد.
مرد که میخواست به پروانه کمک کند،قیچی را برداشت و پیله را باز کرد.
آنچه که مرد با همهی مهربانی و حسننیتی که داشت، نمیدانست،این بود که آن پیلهی تنگ و آن تلاش لازم بود تا پروانه بتواند،خود را از سوراخ تنگ پیلهاش بیرون بیاورد.
این حکمت الهی است که هنگام تولد پروانه،مایعی از بدن او خارج شود و بر بالهای او جاری گردد تا بدین ترتیب بتواند، زمانی که از پیلهی خود بیرون میآید آمادگی پرواز را پیدا کند.
اگر خداوند به ما اجازه میداد که بدون هیچ مانعی در زندگی پیش رویم،زمینگیر میشدیم و آنطور که باید قوی نمیشدیم; هرگز قادر به حرکت نبودیم خواستار قدرت شدم...
پس خداوند به من،هم نیروی هوش و هم قدرت بازو داد تا کار کنم.
پس خداوند مردم رنجیده را بر سر راه من قرار داد تا به آنها کمک کنم."