خلاصه ماشینی:
"بر بلندای تپههای آکروپلیس بر بلندای تپههای آکروپلیس یونان،مجسمههای از انسان قرار دارد.
اگر روزی راهی به سمت غرب بگشایی و در تو هوسی دوباره شکل بگیرد که تا از منظری تازهتر مجسمه را تماشا کنی،به پلههای غربی تپه میرسی و با ولعی سیریناپذیر بالا میروی.
انگار از نردبان ستارههای خود را بالا میکشی.
هنوز چشمانت پر از تصویر سحرآمیز تجربه نخست است.
این داستان دربارهی عشق،حقیقتی چندباره دارد.
آنقدر اساسی و حیرتزاست که میتوانی طنین شورانگیز آن را از اعماق سینهات بارها و بارها بشنوی که تب عشق نخستین دوبار تکرار نمیشود.
تو سرشار از عشقی شورانگیز،انگار از نردبان ستارهها،خودت را بالا میکشی.
پلههای غربی را بالا آمدهای و با تمام حس بینظیر تجربه نخستین خود،رودررو ایستادهای.
تو خودت را در مواجههای زنده درگیر میکنی آنسوی انسان را میبینی انگار پشت صحنهی سحرآمیز انسان را."