خلاصه ماشینی:
"اینک غزلی از شبانی: از من و میخواهمت یک عشق در اثیری رؤیا غروب کرد آری غروب کرد و چه زیبا غروب کرد ای ابرهای خسته که با باد آمدید یک بوته در حوالی صحرا غروب کرد تنگ غروب بود که رفتی عزیز من رفتی هر آنچه بود از اینجا غروب کرد آبیترین نگاه تو از شعر میچکید دیدم میان چشم تو دریا غروب کرد من با تو تا همیشهی هستی برای تو این قصه در ادامهی اما غروب کرد آیینهای که از تو پر از سبز عشق بود بر سنگ چین کوچه ی غوغا غروب کرد ویرانههای دست مرا باد میوزد این شاخهی شکسته چه تنها غروب کرد ای ابرهای سوخته در قلههای عصر خورشید ما به شیوهی فردا غروب کرد وقتی که آب حنجرهی عشق را سرود دیگر مگو که خاطرهی ما غروب کرد علیرضا صدیقی متولد 0531 در شهر رشت،از دبیران منطقهی 11 تهران است که هماکنون در رشتهی زبان و ادبیات فارسی در مقطع دکتری دانشگاه تربیت مدرس مشغول به تحصیل است،وی چند سالی است که برخی از زمزمههای خود را ثبت میکند."