چکیده:
@در زبان فارسی افعالی مانند گستراندن و پوشاندن را-که دارای پسوند«اندن»هستند،افعال متعدی1،متعدی سببی2،متعدی دو مفعولی3و یا سببی4میگویند. نویسنده در این مقاله ابتدا دربارهی«عامل»و تفاوت آن با«فاعل»سخن میگوید؛سپس به پاسخ این سؤال-که عنصر«ان»سببیساز است یا متعدیساز-خواهد پرداخت.
خلاصه ماشینی:
"1-4:در بحثهای پیشین با عامل در جملههای سببی آشنا شدیم،این بار به ذکر این مطلب خواهیم پرداخت که منظور از عامل همان actor است؛یعنی«کسی که دیگری را به عملی وا میدارد»و باعث تحریک کردن فاعل منطقی (agent) میشود که با گشتار جابهجایی در سطح روساخت به فاعل دستوری تبدیل خواهد شد،و مشخص میگردد که:1-فاعل منطقی در همهی جملههای سببی همان فاعل دستوری است که در جملههای سببی نقش دیگری(متمم /مفعول)را بر عهده میگیرد و با گشتار جابهجایی(از طریق گسترش معنایی،در سطح روساخت)باید جایگاه فاعل را اشغال کند91؛2- جملهی سببی نمیتواند دارای فاعل دستوری باشد،بلکه باید دارای عامل (actor) -به عنوان کسی که فاعل را به انجام کاری وا میدارد- باشد و بدیهی است که نهاد را باید عامل نامید نه فاعل؛و در واقع، عامل جایگاه نهاد را اشغال خواهد کرد؛3-به این نکته خواهیم رسید که فاعل منطقی در بعضی از جملههای سببی جایگاه متمم و در بعضی دیگر از جملههای سببی،جایگاه مفعول را اشغال مینماید02؛4-و اینکه متمم و مفعول باید هر دو جاندار باشند تا بتوان جمله را سببی نامید،و جملههایی که دارای فعلهای به ظاهر سببی هستند-وقتی متمم و مفعول در آنها بیجان باشند-غیر سببی خواهند بود.
3-1-4:حال با تذکر نکات صفحات قبل،میتوان گفت که چرا جملهی:«من او را به دل پروراندم»-(برابر است با)جملهی: «من او را به خون دل پروردم»؛زیرا جملهی«من او را به خود دل پروراندم»دارای فاعل منطقی-در جایگاه مفعول یا متمم-نیست که بتوان آن را،با تغییر ساختاری از طریق گشتار جابهجایی،در جایگاه فاعل دستوری(کنندهی کار)قرار داد؛چون فاعل منطقی در این جمله و نظایر آن جاندار نیست؛بنابراین،وجود عامل (actor) وقتی اثبات میگردد که فاعل منطقی در سطح روساخت به صورت فاعل دستوری جاندار خود را نمایان میکند؛یا به بیان دیگر: شرط لازم در جملههای سببی چهار جزئی«مفعولی-متممی» وجود یک فاعل منطقی است،در نقش متمم؛اما شرط کافی نیست، بلکه شرط کافی آن است که فاعل منطقی که در نقش متمم خود را ظاهر میکند باید حتما جاندار باشد."