چکیده:
خانم مرضیه واثقی در این مقاله،به شرح ابیاتی از گلشن راز-که در کتاب ادبیات سال سوم انسانی تحت عنوان«جمال جانفزای روی جانان»آمده است-پرداختهاند.نویسنده با برداشتی آزاد،نکتههای ظریفی از شارحان و مفسران و عرفای امروز و دیروز در باب گلشن راز و معانی بلند و بدیع آن آوردهاند. عمدهی مطلب برگرفته از تفاسیر قرآن و شرحهایی است که بر آن در طی قرنها نگاشته شده و از آنجا به کلام عرفا راه یافته و زینت سخن کسانی همچون خواجه عبد الله انصاری،بایزید بسطامی،حسین بن منصور حلاج و محی الدین عربی و پس از آن عطار،حافظ،مولوی،فروغی بسطامی و...گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"حدیث قدسی این معنی بیان کرد و بی یسمع و بی یبصر عیان کرد مصرع دوم این بیت به قسمتی از یک حدیث قدسی اشاره دارد که در کتب مختلف به صور گوناگون نقل گردیده و به حدیث«قرب نوافل»شهرت دارد: چون بندهی ما به مجاهدت به ما تقرب کند،ما وی را به دوستی خود رسانیم و هستی وی را اندر وی فانی گردانیم و نسبت وی از افعال وی بزداییم تا به ما شنود آنچه شنود و به ما گوید آنچه گوید و به ما بیند آنچه بیند و به ما گیرد آنچه گیرد؛یعنی اندر ذکر ما مغلوب ذکر ما شود،کسب وی از ذکر فنا شود؛ذکر ما سلطان ذکر وی گردد؛نسبت آدمیت از ذکر وی منقطع شود؛پس ذکر وی ذکر ما باشد تا اندر حال غلبه بدان صفت گردد که بویزید(ره)گفت:سبحانی ما اعظم شأنی2 لاهیجی این حدیث را با اندکی تفاوت با آنچه هجویری فرموده،نقل میکند و در معنی آن میگوید: «همیشه بنده به من نزدیک میشود به نوافل؛یعنی به طاعات و عبادات نافله مثل نماز غیر واجب و روزهی غیر رمضان،قرائت قرآن و تسبیح و ذکر و فکر و توجه تام به مبدأ و معاونت فقرا و مساکین و غیره تا وقتی که من او را دوست دارم و چون من او را دوست داشتم، من گوش او باشم و چشم او باشم و زبان او باشم و پای او باشم."