چکیده:
طرح بحث:دغدغه عدالت،یک واقعیت اساسی حیات انسانهاست بهگونهای که از لحاظ نظری ذهن اندیشمندان را در طول تاریخ به خود مشغول کرده و در بعد عملی هم مهمترین هدف انقلابات اجتماعی انسانها در طول تاریخ بشری بوده است.شناخت دقیقتر مفهوم عدالت،نیازمند رویکرد متفکرانه و عقلانی به ابعاد و اجزاء عناصر عدالت میباشد.یعنی اگر عدالتخواهی را یک امر دینی و اخلاقی بدانیم،عدالتشناسی یک مقوله عقلی است.جان رولز- متنفذترین فیلسوف سیاسی قرن بیستم-در مقام ارائه یک رویکرد عقلی از مقوله عدالت(اجتماعی)است که از رهگذر دولت رفاه حداقلی ممکن است.مقاله حاضر در مقام تحلیل عدالت اجتماعی(تحقق حقوق رفاهی)و دولت رفاه در اندیشه- های رولز میباشد.
روش تحقیق:در مقاله حاضر،روش تحقیق به صورت تحلیل مفهومی میباشد
نتیجه:با اذعان به اینکه نظریه عدالت جان ورلز هم جنبه توزیع امکانات و فرصتها و هم توزیع آزادی هردو را در نظر دارد،با طرح وضعیت اولیه،بیطرفی افراد در وضعیت نخستین و از این طریق شرایط منصفانهی توافق منصفانه را که همان اصول عدالت است فراهم کرده و با پیشبینی نهادهای عدالت توزیعی،مبانی نظری لازم را برای دولتهای رفاه برای مداخلات حمایتی خود در حوزههای اقتصادی-اجتماعی به نفع افراد ضعیفتر جامعه فراهم میکند و از این رو بخش عمدهای از حقوق اقتصادی-اجتماعی یا به عبارت دیگر نسل دوم حقوق بشر در این حوزه قابل تحلیل است.
خلاصه ماشینی:
"برای مداخلات حمایتی خود در حوزههای اقتصادی-اجتماعی به نفع افراد ضعیفتر جامعه فراهم میکند و از این رو
بخش عمدهای از حقوق اقتصادی-اجتماعی یا به عبارت دیگر نسل دوم حقوق بشر در این حوزه قابل تحلیل است.
ایده فایدهگرایانه برای تبیین عدالت ارائه کند بهگونهای که آزادی برابر افراد و خودآئینی آنان و اصل تقدم حق
بنیادی جریانات اجتماعی یعنی عدالت و کارایی توجه داشته است و از همه مهمتر اینکه او نظریه خود را به صورت
است:نتیجه اینکه با حذف همهء این عوامل تصادفی،برابری در فرصتها صرفا برای افرادی منظور خواهد بود که
64 «یکی از جذابیتهای تئوری عدالت رولز این است که وقتی برابری آزادیهای اساسی و فرصت برابر بهعنوان
مورد دوم این است که در آن انتظارات همه آنهایی که مرفه هستند حداقل به رفاه افراد خیلی بدشانس کمک
این،وقتی اصل تفاوت پذیرفته شده است،به دنبال این است که حداقل اجتماعی در نقطهای معین شود که با در
نظر رولز این است که هیچ ملاکی برای تعیین میزان درست و عادلانهء توجه نسل حاضر به نسل آینده در دست
علت اصلی این است که نسل حاضر به اعقاب خود تعهدی ندارد بلکه فقط بر طبق عدالت به منزلهء انصاف
وضعیت اولیه برای تعیین عدالت بین اشخاص در لحظات مختلف زمانی تعیین شوند مقید شده است.
نخستین و از این طریق شرایط منصفانهی توافق منصفانه را که همان اصول عدالت است فراهم کرده و با پیش-
اجتماعی یا به عبارت دیگر نسل دوم حقوق بشر در این حوزه قابل تحلیل است."