چکیده:
یکی از مباحث مهم علوم اجتماعی بررسی ادوار علوم است. این مقاله به جریانشناسی دو دوره مهم علم عرفان و رهبران فکری آن، یعنی دوره شکوفایی و ظهور محییالدین عربی، و دوره تعالی (معاصر) و ظهور صدرالمتالهین پرداخته است. شرایط اجتماعی و خانواده عالمپرور و گشایش علمی و سیاسی این دو دوره، منجر به ظهور این دو شخصیت تاثیرگذار شده است. این مقاله با روش «تطبیقی» و در چارچوب نظریه «روششناسی بنیادین» که نظریهای در جامعهشناسی معرفت و مبتنی بر رئالیسم انتقادی صدرایی است، به بررسی پیشرفتهای علمی و مبادی معرفتی و غیرمعرفتی دو دوره پرداخته و دریافته که عرفان در دوره تعالی نسبت به دورههای گذشته از رویکرد انزوا خارج شده و توسط سید حیدر آملی شیعی شده است. بهعلاوه میتوان به فلسفیشدن عرفان توسط شخصیت صدرالمتالهین که وامدار ابنعربی است و همچنین ظهور عرفان در عرصه اجتماعی توسط شاگردان مکتب عرفانی نجف و نوصدراییانی همچون امام خمینی و نقش داشتن در قیامهای انقلابی و مذهبی و ظهور عرفانهای سکولار و لائیک در عصر حاضر اشاره کرد.
The periods of science are among the important topics of social sciences. This article deals with two important periods of the science of mysticism and its intellectual leaders, i.e. the periods of flourishing and emergence of Muhyiddin Arab and Sadr al-Muta’allehin. Social conditions, sophisticated families, and the scientific and political advancement in these two periods led to the emergence of these two influential figures. Using "comparative" method within the framework of the "basic methodology" theory (a theory in the sociology of knowledge based on Sadra's critical realism, this article investigated the scientific progress and epistemic and non-epistemological principles of the two periods and found that, compared to the past periods, mysticism in the period of flourishing put aside the approach of isolation and was made Shiite by Seyyed Heydar Amuli. In addition, the philosophizing of mysticism by the personality of Sadr al-Muta’allehin, who is indebted to Ibn Arabi, as well as the emergence of mysticism in the social arena by the students of the Najaf mystic school and neo-Sadraites such as Imam Khomeini, and their role in revolutionary and religious uprisings and the emergence of secular mysticism in the present era are points that are worth considering.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله با روش «تطبيقي» و در چارچوب نظريه «روششناسي بنيادين» که نظريهاي در جامعهشناسي معرفت و مبتني بر رئاليسم انتقادي صدرايي است، به بررسي پيشرفتهاي علمي و مبادي معرفتي و غيرمعرفتي دو دوره پرداخته و دريافته که عرفان در دوره تعالي نسبت به دورههاي گذشته از رويکرد انزوا خارج شده و توسط سید حیدر آملی شیعی شده است.
بهعلاوه ميتوان به فلسفيشدن عرفان توسط شخصيت صدرالمتألهين که وامدار ابنعربي است و همچنين ظهور عرفان در عرصه اجتماعي توسط شاگردان مکتب عرفاني نجف و نوصدرایياني همچون امام خميني( و نقش داشتن در قيامهاي انقلابي و مذهبي و ظهور عرفانهاي سکولار و لائيک در عصر حاضر اشاره کرد.
علاوه بر این، عرفان عملي در دوره شکوفايي سفر سوم و چهارم را ميپيمايد و ازاینرو، با توجه به عرفان نظري و مباني محیيالديني رويکرد هستيشناسانه پيدا ميکند (همان)؛ چنانکه کاشاني در شرح منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری تلاش ميکند که سفر سوم و چهارم (که از محیيالدين در متون عرفاني داخل شد) و خصوصيات و احوال آن را در لابهلاي مباحث خواجه عبدالله انصاری داخل کند؛ زیرا وی خود تنها سفر اول و دوم را طي کرده و در کتاب شرح منازل السائرین نيز تنها همين دو سفر را تبيين کرده است.
مجموع اين مسائل موجب شد جريان عرفان در دوره شکوفايي، با ظهور شخصيت جامع محیيالدين شکل بگيرد و توسط شاگردان وي، ازجمله صدرالدين قونوي که نگارنده و مدون بسياري از مباحث اوست و همچنين شاگردان قونوي به يک جريان علمي کامل تبديل گردد که تمام قرون پس از خود تا عصر حاضر را تحت تأثير خویش قرار داد.