خلاصه ماشینی:
"اجتهاد واژههای بیردا و طیلسان!تو بهتری؟ نمرههای صحو پای شعرهای سکر ما به خط توست سردبیر و ساقی سروش نوجوان!تو بهتری؟ هیچ شاعری به اعتبار مدح یا به صرف مصحلت در میان قلبهایمان نکرده آشیان،تو بهتری؟ کار من گذشته از تعارفات مصطلح،تو واقفی حال،بعد هشت سال دوست خوبمان،تو بهتری؟ مثل خیلی از برادران اهل ذوق و فضل آخرش شعر هم برای امن عیش ما نشد دکان،تو بهتری؟ تجدید مطلع صلح!ای مسافرت به سوفیای باستان!تو بهتری؟ ای عبارت از قبول عقل در قبال جان!تو بهتری؟ بغض دیر سال من به خاطرت شکفت در زمان شب حالیا در این مقام،آفتاب بیکران!تو بهتری؟ گرچه ماه ساکت است و گرچه ساکت است ماهتاب خیس از اضطراب تازهای است شعلهکتان،تو بهتری؟ از سپیدهدم،قرائتی معطر آمده است نزد پلک شمع گفت و گو شکفته در نگاه باغبان،تو بهتری؟ مثل یک دقیقه خلسه زیر ماه،خیرگی به این نگاه محرمانه است نرگسا!نمیشود بیان!تو بهتری؟ حالیا در این مقام و این اریکه،هی طواف میدهند تاج خار را چهل پرنده گرد شمعدان تو بهتری؟ حدس میزنم که دورهاش به سر رسیده است،دوره استفاده از من و شما به نفع این و آن،تو بهتری؟ استفاده از خطابههای زندهباد و مردهباد تودهها استفاده از من و شما به جای نردبان،تو بهتری؟ دور از اجتماع خشمگین ظلمت،آه سرزمین صلح!"