چکیده:
روششناسی، نوعی دانش و منطق علمی است که محقق را بر شیوة صحیح اندیشیدن و همچنین برای استنباط، بررسی، نقد و داوری بین اندیشهها توانمند میسازد. هر الگوی روششناسانه، بر مبانی معرفتشناختی خاصی استوار است؛ بهگونهای که با تحول در هندسة معرفتشناسی، روششناسی نیز دستخوش تغییر خواهد شد. این مقاله در تلاش است تا ضمن تبیین نسبت روششناسی و معرفتشناسی، ماهیت و مراحل روش اجتهادی را تبیین کند و ضمن گونهشناسی روشهای استنباط در فقه، تمایز روش اجتهاد فقهی با روش اجتهادی فقه سیاسی را تحلیل نماید.
خلاصه ماشینی:
١. نسبت روش شناسي و معرفت شناسي روش شناسي، هرچند منطق علمي حاکم بر پژوهش به شمار ميآيد، خود بر بنياد معرفت شناسي اسـتوار اسـت و بـين مباني معرفت شناختي و روش شناسي هر علم پيوندي وثيق وجود دارد؛ به بيان ديگـر، هـر الگـوي روش شناسـانه بـر مباني معرفت شناختي خاصي استوار است ؛ به گونه اي کـه بـا تحـول در هندسـۀ معرفـت شناسـي، روش شناسـي نيـز دستخوش تغيير خواهد شد (ميراحمدي، ١٣٩٥، ص ٤٩؛ پارسانيا، ١٣٩٠، ص ٦٩).
در مقابل نظريـۀ مبنـاگروي، اگـر بـاور محقـق در پژوهش هاي فقهي بر اين فرض استوار باشد که در گزاره هاي فقهي، مطابقت با واقع لازم نيست يـا چنـدان اهميـت ندارد و تنها «منسجم » و سازگار بودن گزاره ها با يکديگر و «مفيد بودن » يا «کارآمدي» داراي اهميت است ، در ايـن صورت ، روش شناسي چنين پژوهشگري مبتني بر «انسجام گروي» يا «عمل گروي» است (براي آشـنايي بـا نظريـات صدق يک گزاره ، به کتاب هاي معرفت شناسي، از جمله اين اثر مراجعه کنيد: حسين زاده ، ١٣٨٥).
(به تصویر صفحه رجوع شود) نمايي کلي از عمليات اجتهاد در مرحلۀ تشخيص موضوع حاصل سخن در اين مجال آنکه عمدة موضوعات مرتبط با فقـه سياسـي، از جملـۀ موضـوعات صـرف و بـدون اجمال نيست ؛ بر اين اساس بر فقيه سياسي لازم است گام اول استنباط خويش را بر استنباط موضوع سياسـي اسـتوار سازد و پيش از استنباط و صدور حکم ، به استنباط و تنقيح ماهيت موضوع بپردازد.
گونه شناسي روش هاي استنباط در فقه سياسي روش اجتهادي، مهم ترين روش استنباط فقهي است و تلاشي براي کشف قطعـي حکـم شـارع يـا دريافـت حجتـي شرعي براي انجام يک عمل است ؛ با اين همه ، ايـن تـلاش اکتشـافي داراي گونـه هـاي متعـددي اسـت .