خلاصه ماشینی:
"در این میان، حضور توأمان لایة دوم روایت ـ که حدیث بادجن است که بر این سرزمین میوزد و طلسم فراموشی پدر خانواده میشود ـ نگاه نویسنده را به سوی افقی دیگر از معنا، پیش میبرد تا روایت جنگ را از حوزة واقعهای تاریخی به ساحت نمادهای کلان فرهنگی ـ که بیشتر رمزآلودند تا واقعی ـ پیوند دهد.
ـ برخوردار است که تنها وجه خاص آن، بهعنوان عامل پیچنده در متن، حضور توأمان فضاها و زمانهای گونهگون ـ بهصورت ترکیباتی دوتایی ـ در کنار همدیگر است؟ واقعیت/ رویا گذشته/حال، زندگی / مرگ، اسیر باز میگردد اما خانه، دیگر خانة گذشته نیست، چون «بادجن» آمده است، چون جنگ به پا شده است؛ در این خلاء بازگشت، او با روح خاطراتش، با جاهای خالی به گفتوگو مینشیند، با پدر، مادر، و دختر عمو که در چشم انتظاری او کشته شدند، مردند."