خلاصه ماشینی:
رادی، از رشت و باران به دور خود پیلهای تنیده است و صد البته استاد؛ در این حصار ابریشمین به پروانه نشسته است.
مایل است ملودی شهر بارانی رشت را به عشق "لوزان" خداحافظ بگوید؛ همراه جماعت سیاست بشود، به قصد تأثیر در دنیا و ایجاد حرکت!» از اینجا و تا به آخر، ماجرا از دو کشمکش اصلی و جنجالی بهره گرفته است و همین دو تنش ما را تا پایان با اثر همراه میسازد.
تنش اول تضاد فکری مهیار است با خانواده بر سر «ماندن»یا «نماندن» و دیگری، درگیری فرزندان مسلمخان با خانواده آهنگ بر سر ملک نبش بیستون و دقیقا در همین دو فصل «رادی» به خود مجال میدهد تا فهمیدههایش را از زندگی، سیاست و آرمانخواهی و ...
در شکل کلی «ملودی شهر بارانی» همان تداوم فضا و شیوه نمایشنگاری رادی است.
اجرا، اما هفتمین تجربه مرزبان در به صحنه کشیدن تجربههای رادی است و این بار همـ چون پیشـ اجرا به جوهرة متن نزدیک است و وفادار.
حالا این باران است که با پشت انگشت گونههایم را نوازش میدهد: «ساووی عشق است.