خلاصه ماشینی:
فقط عشق بود که مرا 33 سال در این حرفه پا برجانگاه داشت اشاره: جمشید مشایخی، چهرة آشنا و دوستداشتنی تئاتر و سینما، نخستین گامهای هنریش را در صحنه تئاتر برداشت، با تئاتر زندگی کرد و به تئاتر عشق ورزید، ولی سرانجام راهی سینما شد.
پس از اتمام تحصیلم، به خدمت نظاموظیفه رفتم ولی عشق کار هنری همچنان با من بود تا اینکه در سال 1336 همزمان با اتمام خدمت نظاموظیفهام، ادارهای در تهران تأسیس شد به نام «اداره هنرهای دراماتیک» که به تشویق یکی از دوستانم در آن اداره استخدام شدم، در حقیقت من اولین کسی بودم که به استخدام این اداره درآمدم.
البته هر دو کارگردان به من کمک بزرگی کردند که راه و رسم سینما را بیاموزم ولی کار کردن با گلستان برایم بسیار لذتبخش بود؛ چون با تمریناتی که برای هر صحنه انجام میدادیم و با راهنمائیهای دقیق او برای ایفای نقش، هنوز فکر میکردم که از تئاتر خیلی دور نشدهام.
چون فکر میکردم که در کنار کار بازی در صحنه، میشود گهگاه گریزی هم به چند فیلم خوب زد ...
یک تئاتر برای یکی از کارگردانها به نام «سبز در پائیز» که صرفا به خاطر علاقهای که به این متن و آن کارگردان داشتم این کار را قبول کردم.
هنر شما در زندگی خصوصیتان چه تأثیراتی داشته است؟ آیا گاهی فکر کردهاید که اگر به کار دیگری میپرداختید، رفاه بیشتری به خانوادهتان میدادید؟ ـ البته این یک جواب کاملا خصوصی است که به شما میدهم ولی دوست دارم منعکس شود: بله، گاهی فکر میکنم که کاش حرفه دیگری داشتم.